دانلود رمان کیمیاگر از پائولو کوئلیو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اندلس ترک می کند و به شمال آفریقا می رود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پیدا کند. در این راه، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می داند و یک کیمیاگر آشنا می شود و عاشق فاطمه، دختر صحرا می شود. همه این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت می کنند. هیچ کس نمی داند این گنج چیست و آیا سانتیاگو میتواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ یا اینکه…
خلاصه رمان کیمیاگر
پسرک مطالعه کتاب را از سر گرفت اما دیگر نمی توانست روی آن تمرکـز کند. هیجان زده و نگران بود چون می دانست که حق با پیرمرد است. به مغازه نانوایی رفت و قرص نانی خرید و در این فکر بود که آنچه را که مسیر مرد راجع به نانوا گفته بود برایش بازگو کند یا نه. با خود گفت : ” گاهی بهتر است همه چیز را به حال خود واگذاریم. پس هیچی نگفت. اگر در این مورد حرفی می زد نانوا تا سه روز می اندیشید که آیا باید همه چیز را رها کند یا نه. به هر حال او به این زندگی عادت کرده بود. پس بهتر بود مانع رنج و ناراحتی نانوا شود.
یک مدتی در شهر پرسه زد تا اینکه سر از دروازه شهر درآورد. ساختمان کوچکی در آنجا قرار داشت و مردم از پنجـره آن بلیـت سـفـر بـه آفریقـا را می خریدند. و او می دانست مصر در آفریقا قرار دارد. بلیت فروش پرسید : ” کمکی از من ساخته است؟ ” پسرک در حالی که از آنجا دور می شد گفت : ” شاید فردا ” اگر فقط یکی از گوسفندانش را می فروخت پول کافی برای رسیدن بـه ساحل آن طرف تنگه را به دست می آورد. این فکر او را متوحش ساخت. بلیت فروش که دور شدن پسر را می نگریست به همکارش گفت: یک خیالاتی دیگر.
حتی پول کافی برای سفر ندارد. ” زمانی که جلوی گیشه بلیت فروشی ایستاده بود به یاد گلـه اش افتاد و تصمیم گرفت همان طور چوپان باقی بماند. در طی دو سال اخیر همه زیر و بم چوپانی را فرا گرفته بود. یاد گرفته بود چه طوری پشم گوسفندان را بچیند چگونه از میش های باردار مراقبت کند و به چه ترتیب گوسفندان را از خطـر گرگ ها دور نگه دارد… تمام دشت ها و چراگاه های آندلس را می شـناخت و قیمت تک تک گوسفندانش را می دانست. خیال داشت از دورترین مسیر به اصطبل دوستش برگردد…