دانلود رمان خنیاگر غمگین از یگانه اولادی و مینا شوکتی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خنیاگر داستان هیراد که خطای گذشته اش مثل طوق از گردنش آویزونه و سعی داره با خراب کردن زندگیش خوشبختی رو از خودش دریغ کنه تا بلکه تنبیه بشه ولی میون خراب کردن هاش دختر کوچولویی وارد زندگیش میشه که اونو مجبور میکنه ناخواسته بشه بابا لنگ درازش!
خلاصه رمان خنیاگر غمگین
پایش را روی گاز ریلکس کرد و شیشه ی سمت خودش را کمی پایین داد. نسیم دل انگیزی گونه اش را نوازش کرد. ترکیب صدای چرق چرق آرام سنگ ریزه ها زیر لاستیک هایش توام با ترومپت لی مورگان، فضای آرامش بخشی را برایش فراهم آورد. بی اختیار لبخند محوی گوشه ی لبش نشست. با نزدیک شدن به ساختمان ویلا صدای موسیقی راهش را به خلوت خودرویش باز کرد. نفس عمیقی کشید، انگار که می خواست آخرین ثانیه های آرامش بخش امشبش را طولانی تر کند.
کتش را از صندلی عقب برداشت و دکمه ی قفل درب ها را با انگشتش فشرد. تنها چند قدم فاصله گرفته بود که ایستاد، سرش را خاراند و به خودرویش نگاه کرد، دستش را در جیبش گذاشت و دکمه ی قفل را زد. صدای خنده ی آشنایی کمی دورتر به گوشش رسید: داداش به خدا یه بار قفلش کردی! به سمت صدا برگشت و چهره ی خندان ادیب را زیر نور ملایم یکی از لامپ ها تشخیص داد: حافظه ام تعطیل شده، شده حتی سه چهار بارم چکش کنم. ادیب که حالا به او رسیده بود دستش را محکم فشرد…