دانلود رمان سکوت بی کسی از مرضیه قنبری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی دختری به اسم ترگل و عشق عمیقش به پسرعمویش امیرعباس را روایت میکند. ماهگل پس از مرگ نابهنگام شوهرش، به ناچار روانه خانه برادر شوهرش میشود و چند صباح بعد، ناراحتی قلبی او را از پا در میآورد. احمد سرپرستی ترگل، برادرزادهاش را بهعهده میگیرد و از همان زمان، عشقی عمیق بین ترگل و امیرعباس، پسر احمد شکل میگیرد.
خلاصه رمان سکوت بی کسی
منیژه مشغول اطو کردن لباس ها بود که ترگل خوشحال به خانه برگشت. بوسه ای به گونۀ زن عموش زد و در حالی که آواز می خواند دکمه های مانتوش را باز کرد. منیژه: امتحان ها تموم شد سرحالیا. این آخری چه طور بود؟ عالی، اصلا فکر نمی کردم انقد آسون باشه. -نتیجه زحمت ها و شب نخوابیاته. وگرنه امتحان که آسون نمی شه. کی میری دنبال خرید؟ -هر وقت شما بگی. -کارهات و بکن عصری بریم. گمون کنم فقط من و تو تاحالا چیزی نگرفتیم. عزیز هم با اون پادرد کمر دردش همه کارش هاش تموم شده.
روز عروسی مریم که همه انتظارش را می کشیدند فرا رسید به درخواست او باغ مصفایی را برای مراسم اجاره کردند، بعد از مراسم عقد که خانه سیاوش برگزار شد میهمانان راهی باغ شدند. ترگل که به همراه مینا با مریم به آرایشگاه رفته بود خود را ساده آراسته بود. با این که تقریبا هم سن مینا بود ولی ظاهرشون بارها با هم متفاوت بود. به محض رسیدن به باغ، امیرعباس دنبال کارهای انجام نشده رفت و ترگل به دنبال مینا چشم گرداند که صدایی از پشت او را متوجه کرد. -به به ترگل خانوم.
با نگاهی به پشت سر نریمان را دید که مشتاق تر از همیشه در کت و شلوار شیری رنگش ایستاده بود. -باغ قشنگیه افتخار یه دور قدم زدن رو می دین؟ نگاهی به دور و بر انداخت. هر کس مشغول با صحبت دیگری بود. کسی به آن دو توجه نداشت. راه گریزی نمی دید. به ناچار هم قدم نریمان شد. -چندبار زنگ زدم، دو سه بار هم برات SMS دادم جواب ندادی. -مشغول امتحان ها بودم. -جای شکرش باقیه!یعنی از این به بعد هر وقت زنگ بزنم جواب می دی دیگه نه؟ -نه. با تعجب سرش را به طرف ترگل چرخاند…