دانلود رمان باهم در پاریس از مرجان فریدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه. و خبر نداره از آینده پر پیچ و خمش. قصه ای خون زده. شخصیت های رباتیک و مصنوعی. و دختر ترسیده و فراری از پدر ترسناکش. ماجرایی عجیب و خالی از عشق. اما قصه بی عشق می شه؟ نمیشه!
خلاصه رمان باهم در پاریس
کنار پنجره نشستم دفتر خاطرات آبی رنگم و توی کیفم گذاشتم واز پنجره به بیرون خیره شدم دیانا در کنار مت بود لبخندی زدم اونم دنیای خودشو داشت. دیوید کجا و دیانا کجا ! این برادر و خواهر هیچیشون به هم نرفته بود شاید چون دیوید خوی ایرانی بودنش و از مادرش به ارث بده بود و مثل یه ایرانی زندگی می کرد آخرم تو هیجده سالگیش به ایران اومد. مادر و پدرشون از هم جدا شده بودن و پدرشون آدمی بود که تو فرانسه تو یکی از کلوپ ها جسدش و پیدا کردن. در حالی که سکته کرده بود و مادرشونم که تو ایران یه معلم ساده بود دیوید مدام ایران بود.
پیش مادرش اما دیانا حاضر نبود مادرش و ببینه به نظر دیانا اگر مادرش اونا رو رها نکرده بود این قدر بچگی سختی نداشتن. درسته که دیوید بینش هر چند وقت برمی گشت فرانسه ولی بیشتر ایران بود الانم که سی و دو سالشه و مادرشم از دست داده. بازم دوست نداره از ایران بره و برعکس اون خواهرش به آمریکایی واقعی بود عاشق کلوپ و پارتی! دیانا هم ایرانی بلد بود حرف بزنه یعنی به لطف مادر و برادرش و من. خیلی هم خوب حرف میزد. در خونه باز شد و اون وارد خونه شد موهای شرابی و کوتاهش رو با دست عقب زد و در حالی که پالتوش و از تنش در می آورد گفت:
– سلام لیدی خوشگل. -سلام پسر باز حرفه ای! خنده ای کرد و در حالی که لباسش و از تنش در می آورد گفت: تو یک دیوونه ی واقعی هستی. جدی می گم اگه همه ی دخترای ایرانی مثل تو خونه نشین و زد حال باشن پس چه دلیلی داره برادرم از ایران دل نمی کنه؟ خندیدم و گفتم: بی خیال! و به سمت حموم رفت. اگه یه بار بیای ایران می فهمی چرا دلش نمی خواد برگرده این جا ! خنده ای کرد و گفت: – حق با توعه. می دونم ایران واقعا زیباست در ضمن من دیگه مثل قبل با همه تیک نمی زنم، مت… اون فوق العادست نمی خوام از دستش بدم، اون من و دوست داره خیلی زیاد…