دانلود رمان هنوزم دوستت دارم از معصومه خمسه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ریحانه، زن ی که عاشقانههایش پایان ندارد. مادری که میسوزد، از نبود فرزندش و همسری که حس خیانت ویران میسازد تمام زندگیش را… و تاوان یک اشتباه بر از هم میپاشد، عاشقانههایش را.. سالها از پس هم می گذرد و فریاد میزند، هنوز دوست داشتنش را…
خلاصه رمان هنوزم دوستت دارم
یه ماهی از رفتنم می گذشت . تدریس خصوصی می کردم و تو یه شرکت نیم وقت منشی بودم ؛ تا بتونم به دانشگاه و درسام هم برسم. با کار و دانشگاه روزام می گذشت. تا اینکه احضاریه دادگاه به دست سامان رسید. مدام پیام می داد و تماس می گرفت. چند باری هم در خونه ی سعیده رفته بود و کلی داد و هوار راه انداخته بود. تو این مدت اصلا سعیده رو ندیدم. می ترسیدم سامان تعقیبش کنه و جام و پیدا کنه. فقط تلفنی با هم ارتباط داشتیم. سعیده می گفت.
بار آخری که سامان اومد خونشون؛ کلی آبرو ریزی کرد. شرمندش شدم. ولی نمی تونستم کاری کنم. تا اینکه روز دادگاه رسید. اون روز از شرکت مرخصی گرفتم. تصمیم داشتم حسابی به خودم برسم. نمی دونم چرا، شاید می خواستم لج سامان رو در بیارم؛ یا شایدم… با سعیده وارد سالن دادگاه شدیم. استرس داشتم . از عکس العمل سامان می ترسیدم. نگاهم و تو سالن چرخوندم. سامان رو دیدم. خدای من چقدر لاغر شده؟! چقدر داغون و بھم ریختست ؟! روی صندلی نشسته بود.
سرش رو به دیوار تکیه داده و چشماشم بسته بود. نگاھم و ازش گرفتم و یه گوشه ایستادم. نوبت ما شد. سامان چشماش و باز کرد، از جا بلند شد. با سعیده نزدیک رفتیم. ما رو دید. سعیده به آرومی سلام کرد. جواب نداد؛ نگاه غمگینش و بهم انداخت. یه حسی بهم دست داد! چند لحظه بهم خیره شدیم! من زودتر به خودم اومدم؛ نگاهم رو ازش گرفتم و وارد اتاق شدم. پشت سرم وارد شد. سلام کردم و روی صندلی ردیف اول نشستم. سامان هم سلامی داد و با فاصله یه صندلی کنارم نشست…