دانلود رمان پریشاد از مهیاس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری شاد و زیبا که در ارتباط با خوابهایی که می بیند با یکی از موجودات ماوراء الطبیعه دوست می شود و به او که طلسم شده و نمی تواند در زمان سفر کند و به دنبال گمشده خود بگردد کمک می کند. او به دنبال پرده برداشتن از رازی بزرگ به زمان قبل از انقلاب برمی گردد و اتفاقات، ترس ها و عشق را در این سفر تجربه می کند…
خلاصه رمان پریشاد
توی دلم ازاینکه یکی هست نگران حالمه، کیلوکیلو قندآب شد. خنده م گرفت و گفتم: ممنون که به فکرمی. خودشو جلوکشید و دست دور شونه های من انداخت وگفت: دفعه ی اول که توی اون خیابون تاریک با کریم ازدست اون اوباش نجاتت دادیم و توجای تشکرطلبکارهم شدی ،گفتم
چه دخترسرتق ویک دنده ای! هردختر دیگه ای جای توبود ازترس گریه ش
می گرفت. اما تو وایستادی به اره دادن و تیشه گرفتن بامن و کریم. دفعه ی دوم وقتی اومدم عیادت کریم که سرما خورده بود، ازتوجهی که برای کریم
خرج می کردی حسودیم شد.
همش خودمو جای کریم تصور می کردم دلم می خواست تمام توجهت به من باشه اما من آدم نامردی نبودم که به رفیقم خیانت کنم و لقمه ی اونو از چنگش در بیارم. کریم تو رو سهم خودش می دونست. توی عروسی سالار تو منو ندیدی ،یعنی به چشمت نمی اومدم که ببینی. اما من تمام حواسم به تو بود. من وکریم برای آوردن شام به حیاطی که مجلس زنونه اونجا برگزار میشد اومده بودیم . بیرون منتظربودیم تا برای کمک صدامون کنن. پرده ی اتاق خانوما کنار رفته بود. چشمم به تو افتاد که توی اون لباس قرمز مثل الماس می درخشیدی .
یه آن آرزوکردم یه وقتی برسه که تو مال من باشی. زن من… عشق من… مال خود خودم. اون موقع بعید می دونستم که یه روزی خودکریم این موقعیت رو نصیب من کنه. وقتی روح انگیز بانو پیشنهاد محرمیت من و تورو داد، شوکه شده بودم. نمی دونستم چه جوابی بدم. حالا که کنارمی از من نخواسته باش احساساتی نشم، نبوسمت، به آغوش نکشمت .به مولا که به همین اندازه ازت سهم داشته باشم راضیم. ادعای فراتری ندارم. من تشنه ی محبتم پریشاد. سنی نداشتم که مادرمو ازدست دادم…