دانلود رمان ترنم از رعنا و پرستو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان پسریه که عاشق نامزد دوستش میشه. سعی می کنه از این دختر دوری کنه اما وقتی می فهمه این نامزدی زوری هست و دوستش سعی داره به ترنم تجاوز کنه دیگه نمی تونه عقب بمونه. حالا باید ترنم رو عاشق خودش کنه در حالی که خودش نوه یه تاجر #مراکشی بزرگ تو تهرانه و رسومات خاص و سفت و سختی برای ازدواج و حجله عروسی دارن… رسوماتی که شاید هیچ دختر ایرانی حاضر نباشه بهش فکر کنه…
خلاصه رمان ترنم
داشتم ترنم رو به کرشمه و دیبا معرفی می کردم که صدای بلور از پشت سرم اومد که گفت – پدربزرگ گفتن بیاین پیش ایشون بعد هم بدون منتظر موندن برای جوابی از ما دور زدو رفت کرشمه آروم گفت – بلور از صبح از کنار ملک حسان تکون نخورده امیر … رمان ترنم نویسنده: ترنم ، پرستو با چشم هام به ترنم اشاره کردم که متوجه منظورم بشه از ماجرا خبر نداره مامان هم اومد و گفت – امیر تو برو پیش ملک حسان تا ما خانوم ها یکم صحبت کنیم با این حرف مامان ترنم نگران به من نگاه کرد.
قرار نبود تنهاش بذارم برای همین گفتم – فکر کنم ملک حسان هر دومون رو می خواد ببینه مامان دوباره گفت – برو امیر … اگه ترنمو خواست میای دنبالش … سوالی به مامان نگاه کردم اما اون با سر اشاره کرد برم رو به چشم های نگران ترنم کردم . اما چیزی نمی شد بگم کاش از چشم هام می خوند مجبورم زیر لب گفتم الان میام و رفتم سمت ملک حسان فقط امیدوارم مامان سوال سختی از ترنم نکنه … از اون بدتر … امیداورم چیزی راجب رسوماتی که به من گفت، به ترنم نگه
ترنم؛ با رفتن امیر سعی کردم با لبخند به مادرش و دخترا نگاه کنم انقدر آدم دیده بودم که مغزم همه روابط و اسم هارو نمی کشید هرچند استرس شدیدم هم تو این فراموش کردن ها بی تاثیر نبود مادر امیر گفت – ترنم جان خانواده مارو چطور می بینی رمان ترنم. از سوالش جا خوردم نگاهی به افراد گرم گفتگو انداختم و گفتم -بزرگ و منسجم … با این حرفم کرشمه گفت – خیلی بزرگ کرشمه و دیبا آروم خندیدن و مادر امیر گفت – دقیقا توصیف خوبی بود… پدر بزرگ امیر این انسجام خیلی براش مهمه…