دانلود رمان عشق در بدترین شرایط از نرگس شرهانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری عاشق پسری میشه و قبل از عروسی پسر به اسم شاهین تصادف میکنه و خبر داده میشه که در تصادف سوخته. بعد از مدتی دختر در شمال به خانوادهای برمیخوره که پسر بزرگشون با پسری که تصادف کرده شباهت زیادی داشته و بعدها مشخص شده یکی از پسرها به خانوادهای بنا به دلایلی داده شده بود. این پسر بزرگ ناراحتی کلیوی داره و هزینه عمل و کلیه رو ندارن….
خلاصه رمان عشق در بدترین شرایط
مدتی بود که هر چه دنبال کار می گشت، بی فایده بود. تا اینکه بهرام کاری در شرکتی که خودش در آنجا شاغل بود، برای بهمن پیدا کرد. با شاغل شدن هم از بیکاری خلاصی پیدا می کرد و هم از فشارهای روحیش کم می شد. از آن طرف شیدا موضوع آن شب را به پدرش گفت و از او کمک خواست. آقا سعید با شنیدن کاری که دخترش کرده بود، خیلی ناراحت شد و گفت: تو می دونی چه ضربه ای به بهمن زدی؟ فکر می کنی به آسونی فراموش می کنه؟ گمون نمی کنم که دیگه باورت کنه…
چهره ی شیدا را غم گرفت. نمی دانست با این وضعیت به وجود آمده چه کار کند؟ اصلا قصد بازی با احساسات بهمن را نداشت ولی چطور به او بگوید که او را باور کند؟ به پدرش رو کرد و گفت: بابا کمکم کن. من بهش علاقه دارم. با اون تیپ که دیدمش برای یه لحظه فکر کردم شاهینه که اومده. بابا شکستن بهمن و دیدم. من اون و غرورش و له کردم. یه کاری برام بکنید. بغض شیدا شکست و اشکهایش سرازیر شد. آقا سعید دلش به حال دخترش سوخت. او را در آغوش گرفت.
سر او را روی سینه اش گذاشت و گفت: آروم باش. من هر کاری از دستم بر بیاد برات انجام میدم. نگران نباش. اما اول باید به معالجه ت ادامه بدی. برو پیش روانپزشکت و وضعت رو با اون در میان بذار. مطمئن باش حالت خوب میشه و اونوقته که بهمن قبولت می کنه. از آن روز شیدا زیر نظر روانپزشک قرار گرفت. کمکم حالات روحی او بهتر شد تا جایی که دیگر بطور جدی تمام خاطرات و فکر شاهین را کاملا سوزاند و هیچ اثری از آن بر جا نگذاشت. بعد از یک ماه که از علاج روحی و روانی خود مطمئن شد، با پدرش به خانه ی بهمن رفت…