دانلود رمان آفرودیته از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی دست و پاچلفتی و در مقابلش، مردی از ایران با جدیت و سردی شخصیت.
خلاصه رمان آفرودیته
با نفسی عمیق، چرخیدم و به تصویرم توی آیینه ی شکسته، برای چندمین بار نگاه کردم. باورش سخت بود که مردی، با اغوشش تونسته باشه آرومم کنه و بعد با یک جمله، دوباره من و در اون چاله ی تاریک و ترسناک پرت کنه. ــ متشکرم بابت این که بهم پیشنهاد دادی بیام خونت، ولی قصد ندارم پیشنهادت و قبول کنم. ترجیح می دم امشب هردو تنها باشیم. سکوت، با صدایی بلند بینمون قرار گرفت. بین این پارادوکس، من هنوز مشغول تماشای نگاه خودم بودم. نگاهی خسته، قاطع و همچنان امیدوار…
چندلحظه بعد صدای قدم هاش توی خونه پخش شد، خروجش از اتاق رو با نگاهم دنبال کردم و بعد صدای بسته شدن دری که معتقد بود قفلش خراب شده و من… بین تنهایی ای که خواسته بودمش خودم رو بغل گرفتم. خونه سرد به نظر می رسید. سرد و غیرقابل نفوذ، خاکستری و تیره… عقب رفتم. روی تخت شکسته نشستم و بعد… تازه انگار باورم شد ما با هم بحث کرده بودیم، بحثی که از عدم توافق و نرسیدن به نقطه ای که بتونیم هم و درک کنیم نشأت می گرفت.
سرم رو بین دست هام گرفتم، بهش فشاری وارد کردم و با چشم هایی بسته، از پشت خودم رو روی تخت انداختم. قسمت شکسته ی اون، صدای بدی داد و حس کردم بین تشک و تخت، یک چاله ایجاد شد. مهم نبود… نه سرما و نه این شکستگی! باید دوباره این جا رو می ساختیم. من و لوسیا باهم…. این کاری بود که یک بار دیگه هم انجامش داده بودیم و برای بار دوم، به اندازه ی بار اول سخت به نظر نمی رسید. به پهلو چرخیدم. خودم رو بغل کردم و با همون چشم های بسته، سعی کردم به این تنهایی فکر نکنم…