دانلود رمان رویای ساحل آرامش از صدای بی صدا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
“اوه پناه بر خدا! من هیچ وقت چیزی درباره ی عشق و این گونه مزخرفات سرم نمی شود! در داستان های رمانتیک معمولا دخترها این احساس را با خیره شدن و سرخ شدن و غش و ضعف کردن و لاغر شدن و رفتار کردن مثل احمق ها، نشان می دهند، حالا ‘مگ’ هیچکدام از این کارها را نمی کند. او مثل یک موجود عاقل خوب می خورد و خوب می خوابد و موقعی هم که درباره ی ‘بروک’ حرف میزنم، توی چشم من نگاه می کند….
خلاصه رمان رویای ساحل آرامش
ساحل ستاره را راهی کرد و خودش تنهایی نشست گوشه ای. بعد از مدت ها تنها بود، تنهای تنها. نشست گریه کرد به حال خودش به تنهایی خودش. قرار بود چه اتفاقی بیفتد، حاضر نبود به خانه اشان برگرد. این تصمیمش قطعی بود. اما تا ابد هم نمی توانست خانه ی نریمان بماند. صدای پیام موبایلش بلند شد، ستاره قرار بود خبر دهد وقتی رسید. _”من و یاشارعقد کردیم، بهش زنگ نزن، پیام هم نده، سایه ات روی من و شوهرم و بچه ام نباشه، خونه بدون تو آرومه، هیچ وقت برنگرد هر قبرستونی که هستی همونجا بمون” این خواهر بود؟ این خانواده بود؟ چطور می توانست؟ مگر می توانست
چیزی بین او و یاشار باشد که حالا ساناز نگران بود. بلند شد و به حمام رفت، وان را پرکرد با لباس هایش در آب رفت. تیغ را برداشت.” میرم به قبرستونی که باید” و تیغ را کشید. ساناز در بدترین زمان و موقعیت ممکن زهرش را ریخت. زهر او نزدیکی به یاشار نبود، زهر او حتی بارداری اش از مردی که ساحل دوست داشت هم نبود. زهر او اقدام او به کشتن خواهرش آن هم اینقدر ناجوانمردانه بود. نریمان یک ساعت بعد از خود زنی ساحل او را در وان حمام پیدا کرد. با پیدا کردن ساحل غرق خون، قبض روح شد. نفسش بالا نمی امد و نمی دانست چه کند. چطور به بیمارستان رسیدند نمی داند.
فقط وقتی از علائم حیاتی ساحل مطمئن شد افتاد روی زمین. همکارهایش با تعجب و نگرانی نگاهش می کردند. در تخت کناری ساحل دراز کشیده بود و سرمی به دستش بود. دختر دردانه اش خود کشی کرده بود. باورش نمیشد، مسبب این همه اتفاق این همه عذاب حسادت های یک دختر باشد. بعد از چند ساعت که ساحل چشم هایش را باز کرد. نریمان زل زد به نی نی چشم هایش. _بی انصاف نبودی ساحل، نامرد نبودی. _گفت برم قبرستون. _کی؟ قطره های اشکش روی صورتش ریخت. _ساناز. حدسش به یقین تبدیل شد. _میرم خونه لباس بیارم چیزی لازم داری؟ _نریمان. نریمان برگشت سمت ساحل….