دانلود رمان پروانه ی من از خورشید_ک با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان همونطور که از اسمش پیداست، روایت کننده ی زندگی دختری به اسم “پروانه” است. پروانه ی من، برگرفته شده از سرگذشت های واقعی و زندگی های تلخ و شیرینی که توی جامعه ی ما، همیشه در جریانه!
خلاصه رمان پروانه ی من
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست! آهی می کشم جمله ی بی معنایی بود حداقل برای من بی معنا بود. امشب، درست برعکس این جمله برایم اتفاق افتاده بود. نفسم گرفته بود… اره نفسم سخت هم گرفته بود! از اینکه بعد از گذشت یک سال و ۲۳ روز و ۱۱ ساعت و ۲۰ دقیقه والبته، ثانیه هایی که سریع تر از هر چیزی می گذشتند، باز هم باهاش روبرو شده بودم، نفسم گرفته بود. فکرش را هم نمی کردم که امشب، در این میهمانی برخوردی با کسی که به تازگی از ذهن و دلم پاک شده بود، داشته باشم.
اره… من جای اون نفسم گرفته بود که، در کمال آرامش و اعتماد به نفس، چشم تو چشم من، دست انداخته بود دور دست های نامزد جدیدش و لبخند ژکوند تحویل من پدرم می داد و ککش هم نمی گزید که روزی… چشم هایم را از زور اندوهی که دوباره به قلبم هجوم آورده می بندم. یادم نمی رفت روزهایی که با هم گذرونده بودیم. یادم نمی رفت تمام ۴ سالی که توی دانشکده قدم به قدمم راه می اومد و برام از حافظ و سعدی می گفت و من ساده، فکر می کردم،
که یه پسر چطور می تونه اینقدر به حافظ و سعدی علاقه داشته باشه که اینقدر رفتار ملایمت امیز با یک زن رو بلد باشه اولی افسوس… با صدای مردانه و ملایمی نگاهم را از آسمان ابری شهرم جدا می کنم، -خانوم رستگار؟ چرا تنها ایستادید؟! از فضولیه بی جای مرد جوانی که با فاصله ی اندکی از من ایستاده بود، کمی کفری میشم، ولی به زعم اینکه اون هم تقریبا، امشب میزبان ما محسوب میشه، لبخند تصنعی به لب میارم . -داشتم از منظره ی برفیه حیاط ویلا لذت میبردم جدا که ویلای زیبایی دارید جناب صدر…