دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) از تسا دیر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پنه لوپه از حیواناتی مراقبت می کند که هیچکس آنها را دوست ندارد. برادرش، خواستار بازگشت پنی از لندن به عمارت روستایی است. چون پنی در لندن تنهاست. اما پنی خاطرات وحشتناکی از بزرگ شدن در خانه ییلاقی دارد و عمه کارولین پیشنهاد میکند که اگر خانه ای برای همه حیوانات خانگی پیدا کند، شاید برادرش اجازه دهد در لندن بماند. پنی متوجه شد خانه کناریشان دیگر خالی نیست و توسط گابریل دوک اشغال شده است. آنها تصمیم می گیرند برای حیوانات خانه پیدا کنن تا پنی در لندن بماند و البته کم کم به هم جذب می شوند و رابطه ای بینشان شکل می گیرد…
خلاصه رمان عهد گل شببوی زرد
در طول سال ها مراقبت از حیوانات، لیدی پنه لوپه کمپیون، ناخواسته چند چیز را یاد گرفته بود. سگ ها پارس می کردند، خرگوش ها جست و خیز می کردند. جوجه تیغی ها خودشان را به شکل بالشتک سوزن جمع می کردند. گربه ها وسط فرش اتاق پذیرایی دراز می کشیدند و جاهای بدشان را لیس می زدند. طوطی های سردرگم از پنجره های باز بیرون می زدند و روی طاقچه هایی که فقط دور از دسترس بودند، مستقر می شدند. و پنی هم با لباس خواب از پنجره خم شده بود تا آنها را نجات دهد.
–حتی اگر این کار به معنای به خطر انداختن جان خودش بود. هر قدر موجودات گمشده، تنها و زخمی که خانه اش را پرکرده بودند می توانستند ماهیتشان را عوض کنند، پنی هم می توانست ذاتش را عوض کند . با یک دست پنجره را گرفته بود و با دست دیگرش غذای پرنده را در دستش تکان می داد. _حالا بیا، عسلم. از این طرف. برات بیسکویت درست کردم. دلیله سر پُر پرش را یکور کرد و به غذا نگاه کرد، اما از جایش تکان نخورد. از دور نگاه می کرد، چشمانش به کمرنگی گل های گندم بود.
پنی آهی کشید. واقعا هیچکس را جز خودش سرزنش نمی کرد. غروب فراموش کرده بود قفس پرنده را بپوشاند و در حالی که رمان دلپذیری را تمام می کرد، شمع را تا دیر وقت روشن گذاشته بود. با این حال حتی خوابش را هم نمی دید که دلیله آنقدر زرنگ باشد که با چنگالش در کوچک را باز کند. یک دفعه طوطی از قفسش فرار کرد و از پنجره بیرون رفت. پنی لب هایش را جمع کرد و سوت زد. _می بینی، عزیزم؟ این یه بیسکویته، مگه نه؟ یه بیسکویت زنجبیلی ترد و خوشمزه. طوطی مچ مچ کرد. _دختر زیبا…