دانلود رمان عشق تا جنون از نوشین اصلانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان از یک اتفاق غم انگیز برای دختر قصه سوگند آغاز میشه که بعد از سال ها با صمیمی ترین دوست برادرش که از طرفی هم پسر عمه شون محسوب میشه، توی مراسم فوت آقاجونش توی خونه باغ شون دیدار میکنه. پسر عمه ای که سال ها به خاطر اختلاف بین پدر و مادر هاشون ازش دور بوده و فقط این وسط با سامان ،برادر سوگند، که از برادر هم بهش نزدیک تره و رفاقت عمیق و برادریشون رو توی این سال ها حفظ کردند، ملاقات می کنه…
خلاصه رمان عشق تا جنون
بدون ذره ای معطلی از ساختمون دو طبقه ی آموزشگاه بیرون زدم. کنار خیابون ایستادم و بعد از دقیقه ای با تکون دادن های دستم توی هوا، ماشین خطی زرد رنگی جلوی پام ترمز کرد. خودم رو توی اتاقک ماشین جا دادم و با بغل گرفتن کوله ام خیلی سریع آدرس باغ رو به راننده، دادم. گوشه ی لبم رو با استرسی کشنده زیر دندون می جویدم و بیرون رو با چشم هایی که از نگرانی حسابی دو دو می زدند، نگاه می کردم. چندین بار شماره ی بابا رو گرفته بودم اما جواب نمی داد.
و این موضوع کمی بیشتر از قبل دل نگرونم کرده بود. هر چند که گفته بود آقاجون امروز از بیمارستان مرخص میشه و جایی برای نگرانی نیست اما با این حال همچنان دلواپس بودم و دلم مثل سیر و سرکه می جوشید و آروم و قراری که حسابی از م سلب شده بود. جلوی باغ از ماشین پیاده شدم. پول راننده رو حساب کردم و کوله ام رو روی دوش انداختم. قدم هام روی شن ریزه های زمین چسبیده شده بود و نگاه خیره ام روی در بزرگ و آهنین باغ ثابت مونده بود.
چند دقیقه ای رو با حالتی مات و مبهوت فقط نگاه می کردم؛ جلوی ورودی حسابی شلوغ بود و پر رفت آمد! ماشین هایی که کنار هم و مقابل دیوار طویل باغ ردیف شده بودند و رفت و آمد هایی که به داخل باغ میشد، اما چه خبر بود؟! برای لحظه ای نگاهم سمت دو مرد غریبه ای کشیده شد که با صورت های مچاله شده از غم و ناراحتی، دست هاشون روی سینه چفت کرده بودند و آروم با هم دیگه حرف می زدند. اشک لغزون چشم هام شاهد اتفاقی تلخ و ناباور بود…