دانلود رمان سایکو از هاله بخت یار با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هلما آرامی، دختر جوانیست که به عنوان روانشناس همراه کاروان ایران عازم مسابقات المپیک میشود… و طوفان دادمهر، شناگر جذاب و معروفی که پس از دو سال محرومیت به دلیل ضرب و شتم شدید یکی از غریق نجاتها، همراه کاروان ایران به مسابقات المپیک میرود و درست یک روز قبل از مسابقه با هلما روبرو میشود… دختر روانشناسی که اختلال روانی وحشتناکی را در طوفان پیدا میکند… سایکوپت!”
خلاصه رمان سایکو
تکیه داده به دیوار کنار تختش، صفحه ی گوشی را بالا و پایین می کرد و نیشخند عصبی اش هر لحظه پررنگ تر می شد. پایان نامه ی دخترک پیش چشمش بود و عنوان پایان نامه خار چشمش! روانشناسی که قرار بود امشب برای مشاوره ملاقاتش کند، خط قرمزش وقت پیش رد کرده بود و طوفان خونسردانه اطلاعاتش گوشی جدید انتقال می داد و برای خودش هم ذخیره می کرد! سرگرمی جدید داشت… سرگرمی ای که بلافاصله درگشتش به تهران، قرار نبود به هیچ عنوان از دستش دهد: به ساعت مچی اش انداخت. ده دقیقه به نه مانده بود و وقت مشاوره اش… بلند شد و رکابی جذب مشکی رنگی
تنش کرد. عضلات سینه و بازویش هر چشمی را خیره می کردند… شلوارک ست تیشرتش را پوشید و تیپش با کتانی مشکی رنگی تکمیل شد. موهای خوش حالتش را رو به بالا شانه کرد و چند تاری را روی پیشانی اش رها… لذت می برد از مرکز توجه بودن! گوشی اش را برداشت و از اتاق بیرون رفت. با هر قدمی که برمی داشت نگاه های بیشتری سمتش می چرخید… مسئولی از کاروان آرام در مورد تیپش تذکر داد و طوفان بیخیالی طی کرد! برایش مهم نبود که عکس یا فیلمی در آن وضعیت از او منتشر شود… از دستگاه های فروش خودکار غذا که برای رفاه حال ورزشکارها همه جای دهکده المپیک
قرار داده شده بود و می توانستند رایگان نوشیدنی دریافت کنند، دلستری برداشت و یک ضرب بالا رفت! قبل از ورودش به سالن مشاوره، دختری لهستانی در حالی که از کنارش می گذشت چشمکی زد و گفت: (تو خیلی جذابی !) – you’re so handsome. طوفان کج خندی زد و درست قبل از وارد شدنش به سالن، سر نزدیک گوش او برد: می تونیم باهم باشیم، اگه بخوای! We can be together … if you like. و چشمکش را جواب داد و وارد سالن شد. اتاق مشاوره ی ورزشکاران ایران را پیدا کرد و از نیمه ی باز سرک کشید. هلما پشت میزش نشسته بود و چیزی می نوشت. طوفان دو بار آرام به در زد…