دانلود رمان تو فقط بمان (دوجلدی) از پریا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد…
خلاصه رمان تو فقط بمان
با ترس و دلهره تند تند قدم بر می داشتم سمت خونه.. باید عادی رفتار می کردم ولی اصلا شد ی ن نبود.. مدرک گردن زدن و به طوری به قهقرا رفتن خودم رو زیر مانتوم قایم کردم و سعی کردم طبیعی جلوه کنم.. گوشه ی روسریمو صاف کردم و دستامو گداشتم رو گونه هامو چند تا ضربه بهش زدم.. شاید دقیقا همون با سیلی سرخ کردن بود.. ندیده هم می شد حدس زد که صورتم با گچ دیوار هیچ فرق نداره.. در حیاط رو با کلید باز کردم و تقریبا خودم رو تو حیاط پرت کردم..
به محض بسته شدن در انگار روح فرار کرده از کالبدم بهم برگشت و جون دوباره بهم تزریق شد.. به در تکیه دادم و چشمهامو بستم.. نفس عمیق کشیدم و رفتم
سمت دستشوین گوشه ی حیاط.. روسریمو باز کردم و باهاش خودم رو باد زدم.. هووف.. به خیر گذشت. برگه هارو از زیر لباسم در آوردم و راه افتادم سمت خونه.. مامان..مامان جان…نفس خانوم.. لبخند زدم و راه افتادم سمت اتاق.. خدایا اگر این صحنه ی روبه رو بهشت نیست پس چیه؟؟
مامان نرگسم روبه روی دار قالی محبوبش نشسته بود و با دست هایی که پینه های سمبل زحمت کشیش روش خودنمایی می کرد، نقش و نگار خلق می کرد و عجیب برام دلبری می کرد.. عینکش رو برداشت و دست از رج زدن تار و پود فرش کشید.. __سلام دختر مامان.. چرا انقدر بی رنگ و رویی چی شده؟ یعنی خاک و صد افسوس به منه خنگ که فکر می کنم میشه این زن رو یکم از مسئله دور کرد.. نگرانش نکرد و فقط دور نگهش داشت. سلام مامان خانوم.. بس که گشنگی میدی بهمون..