دانلود رمان آوای ستاره از زهرا زنده دلان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سامان خوانندهای مغرور و جذاب، برای انتقام از مریمی که عاشقشه، با دوستش ساحل آشنا می شه و یکروز طی جروبحثشون، به اون دست درازی می کنه و…
خلاصه رمان آوای ستاره
مثل همیشه با پلاستیکی پر از چیپس و پفک به خانه برمی گردم. کل راه را فقط به حرف های مریم و امیدِ آشکار میان صحبت هایش فکر کردم. کمی از هله و هوله هایم را می خورم و نگاهی به ساعت می اندازم. هشت شب است و هیچ کدام از تکالیفم را انجام نداده ام. خدا مریم را لعنت کند با آن پیشنهاد وسوسه انگیزه ش، حال من با این همه هیجان و استرس چگونه به دادِ درس هایم برسم. در همین فکر ها غوطه ور هستم که ویبره ی گوشی ام، همراه خودش تنم را می لرزاند! با دستان لرزانم گوشی را به دست می گیرم و به عمق فاجعه پی می برم.
خودِ طرف است، من با پسرهای زیادی برای امتحان کردنشان حرف زده بودم ولی این مورد فرق دارد، حتی نمی دانم چگونه باید حرف بزنم. کمی دست دست می کنم و در آخر با صدایی آمیخته به استرس جواب می دهم: – بله. – سلام. – سلام، شما؟ – سامان هستم، همونی که مریم خانوم راجبم باهاتون صحبت کرده بودند. -آهان، بله. -خوبین؟ -ممنون. کلفتی صدایش روی مخ ام رژه می رود و من هم بی هیچ حرفی منتظر آغازِ صحبت هایش می مانم، تعللی می کند و بعد خودی نشان می دهد: – خب یک سری حرف ها هستش که باید باهم بزنیم ساحل خانوم،
اما پشت تلفنی امکانش نیست. اخمی میان ابروهایم جا خشک می کند، لب هایم را برای اعتراض می گشایم: – همش یک سری اطلاعاته که باید در مورد هم بدونیم که میشه همین الان گفت! -درسته، اما هم رو ببینیم و حضوری صحبت کنیم بهتره. پسرک پررو، چنان دک و پز دار صحبت می کند، انگار علی عبدالمالکی ست! از تشبیه خودم خنده ام می گیرد، تمام سعی خودم را می کنم که من هم مثل خودش حرف بزنم: – اوکی، موردی نیست. – پس، فردا کافه ناین منتظرتونم. – باشه. – خدافظ شما. جواب خداحافظی اش را نمی دهم و قطع می کنم. بدجور حرصی ام …