دانلود رمان تو از کجا پیدات شد از Ati-Eliot با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره دختری هست به اسم زهرا از یه شهرستان کوچیک که بعد از ۲۴ سال متوجه میشه از بدو تولد وارد خانواده اشتباهی شده… خانواده ای که دوستشون داره اما خانواده واقعی اون نیستند…
خلاصه رمان تو از کجا پیدات شد
اشک از چشمای هر دوشون میریخت… – خیلی ناز شدی آبجی… – ایشالا خوشبخت بشی مامان جان… یعنی واقعاً خوشبخت میشم؟ کسی به در زد… کیوان بود… – آماده نیستین حاج خانوم؟ عاقد خیلی وقته منتظره… – اومدیم… اومدیم جالب اینجاست که اصلاً استرس هم نداشتم… انگار توی خوابم… از پله ها پایین رفتم… محمدرضا، علیرضا و میثم با زن و بچه هاشون بودن… سپهر هم بود… اما حاج رضا.. به این نبودنِ پر رنگ، لبخند تلخی زدم… کیوان و پیمان هر دو لباسی که من براشون خریده بودم رو با کراوات ست کرده و پوشیده بودن…
هر دو جلو اومدن… و از هر دو طرف، در آغوشم گرفتن… کیوان از بغل سرم بوسید و زیر لب گفت: – جای آقا جون خیلی خالیه همین حرف باعث شد که بغض خفته توی سینم راه باز کنه… آقا جون از پشت، شونم رو ماساژ داد تا آرومم کنه.. جالب اینجاست که خانواده دایی بهرام نبودن… فاطمه خانوم، نم اشک توی چشاش نشسته بود ولی لبخند به لب داشت و به نشانه رضایت داشتن، پلک روی هم گذاشت. دایی هنوز متأثر حرف دیروزم بود… چون تا منو بغل گرفت گفت: – تو برام ناهیدی بودی که زمونه و آدماش به نامردی ازمون گرفتنش…
نوید خوشمزگی در میاورد و جلوم قر می داد… در نهایت هم با توپ و تشر یزدان خودش رو جمع کرد… نمی دونم چرا با نوید همیشه برخورد می کنه… و من تازه یزدان رو دیدم… اونم خوشتیپ کرده بود… یه پیرهن اسپورت مردونه سفید رنگ پوشیده بود که کراوات مشکی رو با خطوط مشکیش ست کرده بود… نکبت چرا خطوط مشکی؟ خو یه رنگ دیگه به کار میبردی تو لباست… زهرا الان وقت این فکراست آخه؟ خدا لعنتت کنه که من عاشقت شدم… نیگا چه شیک آستیناش رو بالا زده؟ خو لامروت بی انصاف…