دانلود رمان لیتوپس از سپیده شهریور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کیانمهر بخاطر شرکت در مناقصه ای تهدید می شود و چه تهدیدی بهتر از صحرا نامزدش. کیانمهر طی دعوایی با صحرا او را در بیابان رها می کند. و صحرا دختری که بخاطر پروژهی نامزدش به او دست درازی شده. صحرا هم از ترس پس زده شدن توسط نامزدش خودکشی می کند. در صورتی که صحرا خودکشی نکرده و….
خلاصه رمان لیتوپس
روی مبل نشسته بود و قدم های آهسته ام را با نگاهش دنبال می کرد. از میان دندان های قفل شده اش گفت: بیا بشین حرف دارم. لاک پشتی داری مسیر به این کوتاهی رو میاد. وقتی دید هنوز ایستاده ام فریاد کشید: بهت میگم بیا بشین اینجا. مس مس نکن برای من. ترسیده از اینکه مبادا دنیز از خواب بیدار شود تند تند پشت سر هم گفتم: باشه باشه. الان دنیز بیدار میشه. داد نزن. او که نیم خیز شده بود تا به سمتم بیاید سرجایش نشست. ابتدا به در بسته ی اتاق نگاه کردم. سپس به مبلی رو به روی کیان رفتم و رویش نشستم. دست هایم را میان زانوهایم گذاشتم. کیان با فکی قفل شده گفت:
برای چی این همه سال فرار کردی؟ می خواستی منو دغ مرگ کنی؟ می خواستی تلافی یه حماقت کوچیکم رو در بیاری؟! چشمانم را در کاسه چرخاندم و با نیشخند ی تمسخر آمیز گفتم: اگر گندی خورد تو زندگیتون بخاطر طمع بی جای تو بود. ننداز گردن من. تو طمع کردی و خیلی چیز ها رو از دست دادی. حالا از قضا یکی از چیز هایی که از دست دادی من بودم.منی که میل رغبتی بهم نداشتی.با خشمی غیر قابل انکار از جا برخواست و به طرفم آمد. کمی از بلبل زبانی ام ترسیدم. به مبل تکیه دادم. بالا سرم ایستاد و روی مبل خم شد. دستانش را رو ی دو طرف دسته ی مبل گذاشت. با خشم غرید: من طمع کردم؟
من؟ من نسبت به تو بی میل بودم؟ من؟ چرت نگو دیگه صحرا. من اواخر دیوونه ی تو شده بودم. اما دعوای کوچیک منو تو با یکسری بی احتیاطی هام یکی شد. من هیچ وقت دست از دوست داشتنت نکشیدم. من فقط اون اواخر کمی بی حوصله بودم. تمام تلاشم رو می کردم تا بهترین شرایط برای زندگی رو داشته باشیم. با دست کمی به عقب پسش زدم. اما از جایش تکان هم نخورد. با خنده ای تمسخر آمیز گفتم: تو بی غیرت ترین مردی هستی که تو زندگیم دیدم. تو می دونستی اون ها منو هدف گرفتند. اما تلاشی برای تامین امنیتم نکردی. تو حتی حاضر نشدی زمانی که منو دزدیدن کاری بکنی…