وب رمان
دانلود رمان بدون سانسور pdf
وب رمان
دانلود رمان شهر تمشک های خونی pdf پگاه مرادی

دانلود رمان شهر تمشک های خونی pdf پگاه مرادی pdf بدون سانسور

دانلود رمان شهر تمشک های خونی از پگاه مرادی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان در مورد زندگی اشنایی وازدواج یه خواننده با یه دانشجوی پزشکی هست که باعشق با همدیگه ازدواج میکنن اما به مرور زمان یادشون میره تا اینکه سامان اینقدر تو کار خوانندگی و گلاره تو زندگی غرق میشن که محبت ها فراموش میشه و کارشون به جدایی میرسه بعد از طلاق اتفاقاتی میفته که جالبن…
رمان شهر تمشک های خونی
قاب عکس بزرگ سامان هنوز به رویم دهن کجی می کرد و نمی توانستم چشم از آن تصویر که گویی زنده است بردارم، وارد اتاق بچه ها شدم؛ هرکدامشان یک سمتی دراز کشیده و معصومانه به خواب شیرینی فرو رفته بودند. آن هم بی آن که لباس های بیرونی شان را عوض کنند. پوف کلافه کشیدم. به قاب در تکیه زدم و به ثمره های زندگی ام نگاه کردم. چقدر دوستشان داشتم. به سختی در میان خواب و بیداری لباس هایشان را عوض کردم و به سمت اتاق خود رفتم. لباس خوابی سفید با گل های قرمز بیرون آوردم و در آینه به خود نگاه کردم، لباس خواب را مقابل اندام گرفتم و به تصویر خود خیره شدم.
حرف های خاله کتی در گوش هایم پژواک شد؛ کلمه ی مهمانی دور سرم می چرخید. عروس بزرگ خانواده بودم و خب خاله هم چنین هم بی راه نمی گفت اگر یک مهمانی ترتیب می دادم. هرچند به آن ها مرا دوست داشتند و به من آن قدر با آن ها احساس خوبی داشتم. مسواک زدم و لباس خواب را تن کردم و زیر لحاف خزیدم، چراغ خواب را روشن کردم و رمان خارجی را برداشتم بی هدف بی هیچ تمرکزی چندین صفحه ورق زدم؛ به ساعت نگاه کردم، دوازده ی شب را نشان می داد و به حتم کنسرت سامان تا الان تمام شده بود. تنها برای راضی شدن حس کنجکاوی گوشی را برداشتم و وارد صفحه مجازی شدم؛
اسمش را سرچ کردم حالبی اش آن جا بود که حتی فالوش هم نکرده بودم و او هم هیچ عکس العملی به این موضوع نداشت شاید می دانست گاهی وقت ها مثل امشب سرکی به صفحه اش می زنم! صفحه اش بالا آمد و متنی که برای هوادارانش و شب خوشی که گذرانده بودند نوشته بود “ممنون از همه ی هم وطن های عزیزم” هیچ وقت اضافه گویی نداشت و جملاتش را در چند جمله ی کوتاه

خلاصه رمان شهر تمشک های خونی

قاب عکس بزرگ سامان هنوز به رویم دهن کجی می کرد و نمی توانستم چشم از آن تصویر که گویی زنده است بردارم، وارد اتاق بچه ها شدم؛ هرکدامشان یک سمتی دراز کشیده و معصومانه به خواب شیرینی فرو رفته بودند. آن هم بی آن که لباس های بیرونی شان را عوض کنند. پوف کلافه کشیدم. به قاب در تکیه زدم و به ثمره های زندگی ام نگاه کردم. چقدر دوستشان داشتم. به سختی در میان خواب و بیداری لباس هایشان را عوض کردم و به سمت اتاق خود رفتم. لباس خوابی سفید با گل های قرمز بیرون آوردم و در آینه به خود نگاه کردم، لباس خواب را مقابل اندام گرفتم و به تصویر خود خیره شدم.

حرف های خاله کتی در گوش هایم پژواک شد؛ کلمه ی مهمانی دور سرم می چرخید. عروس بزرگ خانواده بودم و خب خاله هم چنین هم بی راه نمی گفت اگر یک مهمانی ترتیب می دادم. هرچند به آن ها مرا دوست داشتند و به من آن قدر با آن ها احساس خوبی داشتم. مسواک زدم و لباس خواب را تن کردم و زیر لحاف خزیدم، چراغ خواب را روشن کردم و رمان خارجی را برداشتم بی هدف بی هیچ تمرکزی چندین صفحه ورق زدم؛ به ساعت نگاه کردم، دوازده ی شب را نشان می داد و به حتم کنسرت سامان تا الان تمام شده بود. تنها برای راضی شدن حس کنجکاوی گوشی را برداشتم و وارد صفحه مجازی شدم؛

اسمش را سرچ کردم حالبی اش آن جا بود که حتی فالوش هم نکرده بودم و او هم هیچ عکس العملی به این موضوع نداشت شاید می دانست گاهی وقت ها مثل امشب سرکی به صفحه اش می زنم! صفحه اش بالا آمد و متنی که برای هوادارانش و شب خوشی که گذرانده بودند نوشته بود “ممنون از همه ی هم وطن های عزیزم” هیچ وقت اضافه گویی نداشت و جملاتش را در چند جمله ی کوتاه خلاصه می کرد. شاید همین رفتارهای ساده و به دور از تظاهرش هر روز به طرفدارانش اضافه می کرد کامنت ها را باز کردم و محص کنجکاوی چندتایشان را خواندم: -قربون چشم های آبی اقیانوسیت برم سامان. خنده ام گرفت…

دانلود رمان شهر تمشک های خونی pdf پگاه مرادی pdf بدون سانسور

خلاصه کتاب
داستان در مورد زندگی اشنایی وازدواج یه خواننده با یه دانشجوی پزشکی هست که باعشق با همدیگه ازدواج میکنن اما به مرور زمان یادشون میره تا اینکه سامان اینقدر تو کار خوانندگی و گلاره تو زندگی غرق میشن که محبت ها فراموش میشه و کارشون به جدایی میرسه بعد از طلاق اتفاقاتی میفته که جالبن…
رمان شهر تمشک های خونی
قاب عکس بزرگ سامان هنوز به رویم دهن کجی می کرد و نمی توانستم چشم از آن تصویر که گویی زنده است بردارم، وارد اتاق بچه ها شدم؛ هرکدامشان یک سمتی دراز کشیده و معصومانه به خواب شیرینی فرو رفته بودند. آن هم بی آن که لباس های بیرونی شان را عوض کنند. پوف کلافه کشیدم. به قاب در تکیه زدم و به ثمره های زندگی ام نگاه کردم. چقدر دوستشان داشتم. به سختی در میان خواب و بیداری لباس هایشان را عوض کردم و به سمت اتاق خود رفتم. لباس خوابی سفید با گل های قرمز بیرون آوردم و در آینه به خود نگاه کردم، لباس خواب را مقابل اندام گرفتم و به تصویر خود خیره شدم.
حرف های خاله کتی در گوش هایم پژواک شد؛ کلمه ی مهمانی دور سرم می چرخید. عروس بزرگ خانواده بودم و خب خاله هم چنین هم بی راه نمی گفت اگر یک مهمانی ترتیب می دادم. هرچند به آن ها مرا دوست داشتند و به من آن قدر با آن ها احساس خوبی داشتم. مسواک زدم و لباس خواب را تن کردم و زیر لحاف خزیدم، چراغ خواب را روشن کردم و رمان خارجی را برداشتم بی هدف بی هیچ تمرکزی چندین صفحه ورق زدم؛ به ساعت نگاه کردم، دوازده ی شب را نشان می داد و به حتم کنسرت سامان تا الان تمام شده بود. تنها برای راضی شدن حس کنجکاوی گوشی را برداشتم و وارد صفحه مجازی شدم؛
اسمش را سرچ کردم حالبی اش آن جا بود که حتی فالوش هم نکرده بودم و او هم هیچ عکس العملی به این موضوع نداشت شاید می دانست گاهی وقت ها مثل امشب سرکی به صفحه اش می زنم! صفحه اش بالا آمد و متنی که برای هوادارانش و شب خوشی که گذرانده بودند نوشته بود “ممنون از همه ی هم وطن های عزیزم” هیچ وقت اضافه گویی نداشت و جملاتش را در چند جمله ی کوتاه
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    شهر تمشک های خونی
  • ژانر
    دانلود رمان ,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    پگاه مرادی
  • ویراستار
    پگاه مرادی
  • طراح کاور
    وب رمان
  • صفحات
    712
  • منبع تایپ
    وب رمان
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
کامنت ها

موضوعات
دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی بدون سانسور دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر رایگان دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور رایگان دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی بدون سانسور دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی pdf دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی رایگان دانلود رمان قربانی سلطنت pdf سارا موسوی بدون سانسور رایگان دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس بدون سانسور دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس pdf دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس رایگان دانلود رمان استاد دانشجوی شیطون pdf ناشناس بدون سانسور رایگان دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر pdf دانلود رمان آتش شبق pdf نیلوفر قائمی فر بدون سانسور دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی رایگان دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی بدون سانسور رایگان دانلود رمان استاد خاص من pdf محیا داوودی pdf دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی بدون سانسور دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی pdf دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی رایگان دانلود رمان پارتی تا پایگاه pdf پارتی تا پایگاه محیا داوودی بدون سانسور رایگان دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا بدون سانسور دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا pdf دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا رایگان دانلود رمان مرد عروسکی pdf سیرا بدون سانسور رایگان دانلود رمان دلبر استاد pdf محیا داوودی بدون سانسور
درباره سایت
برترین سایت دانلود رمان
آمار سایت
  • 2080 نوشته
  • 6 برگه
  • 1 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.