دانلود رمان بازگشت به خوشبختی از فهیمه رحیمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
عشق همیشه در خانه آدم را نمی زند. ماجرا از آنجایی شروع می شود که دوست برادر رویا در خانه آنها سکنی می گزیند. او عاشق رویاست اما دخترک نمی داند و تن به ازدواجی دیگر می دهد. هنگامی که به دلیل نازایی از همسر خود جدا می شود، به عشق خسرو پی می برد…
خلاصه رمان بازگشت به خوشبختی
روزها و شب ها را در بی خبری می گذراندم. دلم را به کادو هایی که برایم می خرید خوش کرده بودم اما آرزوی دیدن ایران را داشتم. کم کم از تجملات و شب نشینی ها و همینطور از زنان و مردانی که هرشب در منزلمان بساط عیش و نوش و قمار راه می انداختند خسته شدم . پرویز در مقابل اعتراضاتم فقط می خندید و می گفت ” تو هنوز با محیط اینجا سازگاری پیدا نکرده ای” داشتم باور می کردم زندگی همان است که پرویز می گوید. اما یک روز تنها و خسته از آن همه پوچی به پارک رفته بودم به دانشجوی جوانی برخوردم که هموطنم بود. آشنایی با او دنیای دیگری را به روی من گشود.
دنیایی در مقابل دنیای تاریک من، دنیایی که نور بود و روشنایی. ملاقات های ما تکرار شد در جریان همین ملاقات ها بود که تورج به من نشان داد که زندگی ما خیلی گستاخانه تر و بی پرواتر از زنگی خود آلمانی هاست . او مرا متوجه عمق و عظمت بی خبریم نمود و درهای حقیقت را به رویم گشود . در کلامش نفوذی بود که مرا به شدت تحت تاثیر قرار می داد. در یکی از روزها پس از بحثی طولانی که تا سر حد جنون عصبانی ام کرده بود . در حالی که او لبخن تمسخر آمیزی برلب داشت گفت: تو نادانی هنوز نمی دانی در چه لجنزاری دست و پا می زنی. و بعد در حالی که سعی می کرد
کلامش توام با آرامش و خونسردی باشد حقایق بیشتری را برایم روشن کرد. در اثر تماس های مداوم با او به این نتیجه رسیدم که باید زندگی ام را از آلودگی پاک کنم. برای خانواده ام ننوشته بودم که داماد تاجر آنها در آلمان به چه کار کثیفی مشغول است. نمی خواستم رؤیای زیبایی را که آنها برای زندگی من در خیال خود ساخته بودند نابود کنم . پرویز که متوجه تغییر روحیه من شده بود و می خواست علت آن را بداند معاشرت با تورج را برایم قدغن کرد . از نظر پرویز تورج فقط دانشجویی بود که برای گرفتن مدرک به خارج آمده بود و از زندگی هیج نمی دانست. از دید او هرکس که خارج از جرگه ما بود فاسد و…