دانلود رمان شیرین ترین فراموشی (جلد اول) از دنیل لوری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
النا بخاطر اشتباهی مجبور شد از ازدواج از پیش تعیین شده اش چشم پوشی کند و خواهر کوچکترش با نیکو بدنام ترین رییس مافیا ازدواج کند اما از اولین دیدار کشش زیادی بین النا و نیکو به وجود می آید…
خلاصه رمان شیرین ترین فراموشی
النا” گفتگو آرام بود و آهنگ “نمی تونم عاشقت نباشم” الویس پریسلی، از آن آرام تر. نور مالیمی از نمای شیشه ای شهر چشمک می زد و وقتی نیکلاس نزدیک بار ایستاد، فرم اندام سیاه و متناسبش در شیشه مشخص شد. نمی دانستم چگونه اتفاق افتاد، اما مست بودم. با احساس گرما و خشنودی از خود، نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم تا به طرف چیزی که باید یک جنتلمن باشد نروم. مشکل این از من سوء بود اگر از این یکی درخواست کمک می کردم، احتمالا استفاده می کرد، یا شاید این فقط تفکری آرزومندانه بود…
احتمالا فقط نگاهی گستاخانه به من می کرد. _تصور می کردم تو الویس پریسلی رو دوست نداشته باشی. فرض می کردم فقط به این دلیل که می توانستم. نیکولاس با چشمان خمار کهربایی نگاهی به من انداخت که همیشه باعث تند شدن ضربان قلبم می شد. _هر موقع تو فرضی کردی اشتباه بوده. قدم های باقی مانده را به طرف او بر داشتم. _این درست نیست. کنارش ایستادم و ظرف لیکور را بررسی کردم. آن قدر نزدیک بودم که شانه ام به سینه اش می خورد. آن قدر نزدیک که پوستم از آگاهی دون دون شد.
_آره؟ بعد درستش چیه؟ برای برداشتن جین دستم را به سمت او دراز کردم، وانمود کردم اثری روی من نداشت، اما در بازویم که به بازویش مالیده شد اصلا حقیقت موجی از گرما به شکمم هجوم آورد.. _من از روز اول فرض کردم تو یه احمقی و حق با من بود. در حالی که دستم روی پارچ بود خشکم زد. باورم نمی شد که این حرف از دهانم بیرون آمده باشد. انگار ردی از لبخندی شیطنت آمیز روی لبش دیده شد، تقریباً داشت به چیز ناجوری فکر می کرد. _این اولین باریه که گفتی احمق؟ _آره. اون رو درست استفاده کردم؟…