دانلود رمان از بورسیه تا عشق از مریم گنجی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختر و پسر رمان ما دو تا هم دانشگاهی هستن که سر یه سری مسائل با هم لج افتادن، حالا از قضا میزنه و هردوشون بورسیه دانشگاه آکسفورد برنده میشن ولی این بورسیه یه شرطی داره اونم اینه که دانشجو ها باید متاهل باشن…
خلاصه رمان از بورسیه تا عشق
در طول این یک ماه دو سه بار بیشتر رادفر رو ندیدم البته توی همین دو سه دفعه حسابی واسه من خط و نشون کشید و تهدیدم کرد اداشو در آوردم خانم سامری بهتره این بورسیه رو از سرتون بیرون کنید، در هر صورت این بورسیه مال منه. بهتره تلاش بیهوده نکنید. زررررت. دو زار بده آش به همین خیال باش دماغ گنده. با صدای بابا به خودم اومدم آیسا: جان فردا ماشین رو با خودت ببر که راحت تر باشی. با ذوق پریدم بغلشو گفتم: الهی فداتشم على جون بابا پیشونیم رو بوسید: موفق باشی دخترم. منم متقابلا گونش رو بوسیدم: مرسی بابایی. بعد از شام
سریع خوابیدم تا صبح انرژی بیشتری داشته باشم. صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم. دست و صورتم رو شستم و با انرژی شروع کردم به صاف کردن موهام. بر خلاف انتظارم اصلا استرس نداشتم. بر عکس خیلیم پر انرژی بودم. موهام رو بالا بستم. رژ صورتی رنگم رو برداشتم و روی لبام کشیدم. یک مانتوی خاکستری با روسری همون رنگ که خطوط قرمز داشت انتخاب کردم شلوار مشکی و کیف و کفش هم رنگشم برداشتم. خداروشکر امروز چون امتحان پایانی بود زیاد روی تیپ و مقنعه حساسیت نشون نمی دادن. از توی آیینه به
خودم نگاه کردم جووووونم خوشکللل کجا بودی تا حالا؟ آنجلینا جولی تو رو ببینه، پوستش چروک میشه. سوار ماشین بابا شدم و به راه افتادم. آهنگی گذاشتم و صداشو تا ته زیاد کردم همینطور که رانندگی می کردم، قرم می دادم جونم همه بیاین وسط. هوووو. کیلیلیلی. دست دست. حالا خوبه شیشه ها دودی بود و گرنه به راست میبردنم تیمارستان. وارد پارکینگ دانشگاه شدم داشتم. ماشین رو پارک می کردم که ماشین کناری درشو باز کرد و به ماشین بابا کوبید. وااایی. یه بار ماشین بابا رو آوردما حالا چی جوابشو بدم؟ با اعصابی داغون از…