خلاصه کتاب:
بنفشه دوازده سال سن دارد و بعد از متارکه ی پدر و مادرش به همراه پدر جوان خوشگذرانش زندگی می کند. بنفشه سرکش و لجباز است. حضور دوست پدرش در زندگی این پدر و دختر که شخصیتی مشابه پدر دارد، باعث می شود بنفشه ی دوازده ساله به وجود احساسات تازه ای در خود پی ببرد…
خلاصه کتاب:
دوازده سال گذشته، شوگر بث کری یه روزی شاهزادهی این شهر کوچیک بود، همه اون رو می پرستیدن. شوگر بث قدرت داشت، پول داشت، زیبایی داشت، مادری که همه جوره پشتش بود و اونرا تا حد مرگ لوس می کرد… فقط یه چیز نداشت. و همون باعث میشد که تا مغز استخوانش شرور باشه. دوازده سال پیش کالین بایرن، یه پسر ۲۲ ساله انگلیسی بود، که از کشور خودش اومده بود اینجا تا کار کنه و نویسنده شه، اما نمی دونست که اینجا قراره دشمن خیلی قدری پیدا کنه دوازده سال پیش شوگر بث به کالین تهمت زد، و اون رو از خونهاش بیرون انداخت. حالا دوازده سال گذشته و جای شاهزاده و گدای قصه عوض شده. حالا کالین اربابه و شوگر بث خدمتکار. چ میشه این وسط عشق شکل بگیره …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.