خلاصه کتاب:
داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن. پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی می کنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی می رسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه که باز هم ناکام می مونه و ازدواج می کنه…
خلاصه کتاب:
مثل همهی آبهای ریخته که دیگر برنمیگردند، مثل همهی تیرهایی که از کمان رها شدهاند، رها شو سمت من…! عقاب بیپری شدهام که دستش کوتاهست برای رسیدن به تو! اینبار… تو بیا و بمان و دیگر برنگرد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.