خلاصه کتاب:
شهریار یه خواننده معروفه که با پناه که دختری ساده و بی ریاس ازدواج میکنه حتی برای پناه عروسی هم نمیگیره! طی تصادفی شهریار مقصر میشه اما پناه به خاطر عشقش به شهریار مسئولیت تصادف رو قبول میکنه و در حالی که بارداره یکسال میفته زندان و….
خلاصه کتاب:
گر چه نمیدانست چرا میرود و چه باید بکند. ولی حسی در درون، او را به رفتن تشویق میکرد و هیجانی ناشناخته وجودش را در خود میگرفت. گویا با معشوق خود وعده دیدار داشت. در طی راه تا گورستان این حالت عجیب با شوق بیشتری ادامه یافت و زمانی که در انتظار آمدن او نشسته بود احساس کرد لرزش دستانش مهار کردنی نیست. با صدای پای هر زنی که از آن نزدیکی عبور میکرد قلبش به تپش میافتاد ولی وقتی عبور بیتفاوت او را از کنار سنگ قبر میدید آرام تر میشد….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.