خلاصه کتاب:
دلم برایِ دخترکِ درونم تنگ شده. دخترکی که بایک لواشک و عروسک، ذوق می کرد یا دغدغه ی روزانه اش، رنگِ لاکِ ناخون هایش بود همان دخترکی که خنده هایش؛ کودکانه و نگاهش؛ دلنشین بود دخترکی که معصومیتش را، از راه رفتنش می شد تماشا کرد گاهی دلم از قوی بودنم می گیرد دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه، می شکست… اما نه از درون صدای شکستنش را بغض می کرد، و با اشک هایِ دانه دانه اش، دل دنیا را می لرزاند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.