خلاصه کتاب:
زندگی دختری به اسم آذینه که متوجه میشه پدرش سرطان پیشرفته داره و به خاطر ارامش اون به خواستگاری معین که دوازده سیزده سال ازش بزرگتره جواب مثبت میده بدون اینکه بهش بگه در گذشتهش با کسی نامزد بوده. کسی که چهار ساله ناپدید شده و هیچ خبری ازش نیست و درست وقتی آذین و معین ازدواج میکنن، سروکلهش پیدا میشه و دردسرهای زیادی براش ایجاد میکنه…
خلاصه کتاب:
طوباسادات، دختر یازده سالهی آسد صادق حلاجی افتاده دست نامردی شوهرننه. نیمهشب پناهنده میشه خونه تاجر بزرگ تیمچه که به بزرگی و جوونمردی شهرهست و میشه کنیز مخصوص زن دخترزا و بیمارش. نجمه خاتون که از حضور طوبا سادات احساس خطر میکنه، تصمیم میگیره اونو برگردونه به خونهش…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.