خلاصه کتاب:
مهندس فرهاد فخر در آخرین لحظات زندگیِ دایه اش، متوجه ی صحبت هایی میشه که ذهنش رو درگیر می کنه، موضوعی که به گذشته ها بر می گرده. گذشته ای که فرهاد ازش بی خبره و با برملا شدن رازهاش مسیر زندگیش تغییر می کنه. در همین حین با دختر نقاش و دلربایی آشنا میشه که ردپای اون دختر رو می تونه در جای جای روابط خانوادگیش پیدا کنه. دختری که موهای براق و سیاهش دل از کف آقای مهندس می بره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.