دانلود رمان آغوش خالی از مهرسا عابد زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مـرا تنگ در آغوش بگیر ، آنچنان که کسی نتواند مـرا از تو جدا کند مرا سخت ببوس میانه ی این آغوش های آسان مـرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن مـرا بپوش از چشم های بی پروا مـرا غرق کن در تلاطم آغوشت آنچنان که از تو به هیچ ساحلی نرسم مـرا محکم تر در آغوش بکش من امن ترین انسان روی زمینم برای پوشاندن سرمایی که بین منو تو اتفاق افتاده است ساعت را خوابانده ام…
خلاصه رمان آغوش خالی
با صدای آلارم گوشی از خواب پا شدم اه همیشه از این صدا متنفر بودم _ پروا گوشیتو خفه کن دیگ صداش همسایه ها رو هم بیدار کرد. ای بابا پس کو این گوشی صداش از زیر تخت میومد بلاخره پیداش کرده و آلارمشو خاموش کردم. کش و قوسی به بدنم دادم اوف خدا هیچی مثل خواب صبحگاهی حال نمیده. _ پروا زود باش دیگ دانشگاهت دیر میشه ها +باشه مامان اومدم اومدم. پاشدم و سمت wC رفتم.
باز صدای گوشیم در اومد ولی اىن دفعه آلارم نبود آهنگ مخصوصی بود که رو شماره ی نیکا گذاشته بودم. داد زدم مامان گوشی رو جواب بده نیکاس. مامان گوشی رو برداشت صداش می اومد ولی واضح نبود که چی میگه. شاید باورتون نشه ولی من ۱.۴ عمرم رو wC هستم نمی دونم چرا ولی شاید بخاطر اینه که تنها جاییه که توش تنهام. دست و صورتمو شستمو اومدم بیرون مامان نیکا چی می گفت…