دانلود رمان دره رویاهای سرگردان از مائده فلاح با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
الناز با سپهر قرار خواستگاری گذاشته و خانواده ها آماده برای عروسی این دو هستن.. آتلیه ای که الناز و دو دوستش شراکتی راه انداختن بخاطر پدر یکی از دوستان الناز، از بین میره… الناز ناگزیر به خونه عمه اش میره تا هم از مادرشوهر عمه اش نگهداری کنه و هم جای خواب داشته باشه ولی با ورود بهزاد …
خلاصه رمان دره رویاهای سرگردان
هر چه به روزهای انتخابات نزدیک میشدیم، فضای هیجانی خانهی عمه شعله ورتر میشد صبح زود رفتن ها و دیر برگشتن ها از یک هفته مانده به روز انتخابات شروع شد آقا کیوان روزهای تعطیل وعدهی ناهارش را کلاً حذف کرده بود و دائم با تلفن صحبت میکرد. از تلفن که فارغ میشد اخبار و مناظرات را رصد میکرد. گاهی او و عمه چنان از حاج خانم غافل میشدند که فکر میکردم اگر من نبودم چه کسی باید حواسش را به این پیرزن میداد. کتایون و همسرش در این مدت فقط یک شب آمدند و دو ساعتی نشستند تنها با عمه و حاج خانم حرف زدند
آقا کیوان تا میتوانست آن ها را نادیده گرفت. بهزاد هم که باز روزه نیامدن به خانهی پدری اش را گرفته بود همان شبی که کتایون بود، سر رسید؛ اما وقتی در حیاط فهمید دامادشان حضور دارد، از همانجا عقب گرد کرد و رفت حس میکردم عمه از این رفتار بهزاد لذت میبرد اگر چه او را سرزنش میکرد، اما نمیتوانست من را فریب دهد. اهمیت انتخابات برای آقاکیوان که آن را شکل بازی میدید خیلی بیشتر از منی بود که آن را با ارزشتر از این حرف ها میدانستم در درک مفهوم “بازی” به نظر میرسید من و او اتفاق نظر نداریم. عمه هم یک جور دیگر حیرت من را
برمیانگیخت در مهمانی شب نشینی دو شب قبل چنان اوضاع سیاسی را تحلیل میکرد که من یک ساعت تمام دور از جمع شان نشستم و به حرف هایش گوش دادم. کلمات و جملاتی که به کار میبرد اصلاً شبیه به آدمی نبود که مهندسی عمران خوانده باشد؛ بیشتر شبیه به کسی بود که اقتصاد، سیاست و جامعه شناسی را توأمان آموخته باشد. تنها زن جمع مردانه بود اما اصلاً دستپاچه نمیشد و خیلی راحت پا روی پا انداخته بود و حرف هایش را میزد. آقا کیوان هم با گردنی برافراشته و لبخندی بر لب سخنرانی او را تماشا میکرد مامان همیشه میگفت …