دانلود رمان عشق خاکستری از رضوانه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آرش رادمنش دکتری دختر باز که این بار دلش برای ترانه دختری ساده و معتقدی که پرستار است می رود ولی ترانه هیچ وقت به او روی خوش نشان نمی دهد. تا اینکه به خاطر مشکل مالی که برای ترانه پیش می آید مجبور می شود تن به خواسته ی آرش بدهد…
خلاصه رمان عشق خاکستری
-نمی دونم از کجا حرفامو شروع کنم. راستش هنوزم نمی تونم چیزایی که اون روز شنیدم و باور کنم. شاید اگر شاهین در موردش برام توضیح نمی داد هیچ وقت نمی تونستم باهاش کنار بیام. شرمنده سرم را پایین انداختم.اینکه اوی غریبه خصوصی ترین اتفاق زندگیم را فهمیده برایم عذاب آور بود و دلم می خواست همان جا از خجالت زمین دهن باز کند و مرا ببلعد. نگاهی به من سر به زیر کرد و سرزنش آمیز گفت: -چرا اجازه دادی آرش از مشکلت سوء استفاده کنه؟ پس دکتر شمس ماجرا را می دانست و آن را برای او تعریف کرده بود.
این لحظه ها چقدر سخت و طاقت فرسا می گذشت. چه میشد هیچ وقت دیگر با هیچ کدام از کسانی که اشتباهم را می دانستن درو به رو نمی شدم تا این همه سرزنش نشوم به خاطر کاری که خودم از انجامش پشیمان ترین بودم. چیزی نگفتم که خودش ادامه داد: -هیچ وقت فکر نمی کردم آرش انقدر پست باشه. تو این چند سالی که با هم دوست بودیم دیده بودم که با دخترای مختلف باشه که البته اون دخترا هم خودشون خواهان این روابط بودن. اما هیچوقت فکرشو نمی کردم بخواد.
با یک دختر پاکی مثل شما همچین معامله ای بکنه. نباید می ذاشتید ازتون سوء استفاده کنه. این کار می تونست به قیمت از دست دادن حمایت عزیزانتون تموم بشه . هیچ فکر کرده بودید اگر اون بچه… عصبی اخم در هم کشید و ادامه نداد. کاش زودتر می رسیدیم. دیگر تحمل این فضا را نداشتم. بغضم را قورت داده و سعی کردم کمی از خودم دفاع کنم. -آقای دکتر من خودم متوجه ی اشتباهی که کردم هستم و اگر برگردم عقب هیچ وقت اونو تکرارش نمی کنم. اما اینو بدونید شمااون لحظه جای من نبودید…