دانلود رمان شهربازی از allium با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و حتی به اونهایی که بد حالن نگاه هم نمی کنن. دختر قصه ی ما تو این شهربازی بازیچه ی دست مردان مهم و عزیز زندگیش میشه و تو همین بازی ها کم کم بزرگ میشه…
خلاصه رمان شهربازی
اواخر مهرماه بود، کلاس های دانشگاه کاملا رسمی شده بود و دیگر حال و هوای تابستان را نداشت. البته برای منی که پانزده واحد درس عمومی در تابستان گذرانده بودم هیچ فرقی نمی کرد، فقط ساعات کلاس هایم بیشتر شده بود. در نتیجه با توجه به ده واحدی که در طول سال به همراه درس های اختصاصی و پایه گذرانده بودم کل ۲۵ واحد درس عمومی که باید برای مقطع لیسانس می گذراندم را در همان سال اول پاس کردم و از شرشان راحت شدم. ترم سوم بودم و از آنجایی که رتبه اول گروه ریاضی بودم و معدل بالایی داشتم می توانستم ۲۴ واحد در انتخاب واحد بردارم و چون ترم قبل هم ۲۰ واحد
برداشته بودم این ترم بعضی از کلاس هایم با ترم بالایی ها برگزار میشد. برای من که فرقی نداشت چون من با بچه های هم گروه خودم هم رابطه ای نداشتم و دوست و آشنا داشتن در کلاس هایم برایم اصلا معنایی نداشت. من با تنهایی خو گرفته بودم و ترک این عادت هم برایم غیر ممکن بود. اینطور که پیش میرفتم می توانستم ۷ ترمه و یا حتی ۶ ترمه مدرکم را بگیرم و برای فوق آماده شوم. اما اول باید میدیدم با توجه به سخت شدن درس ها می توانم از پس ۲۴ واحدی که گرفته ام برایم یا نه… از آنجایی که من کاری به جز درس خواندن نداشتم به نظرم چندان کار سختی نبود . اساتید خیلی
هوای من را داشتند شاگرد اول کلاس بودم و محبوب اساتید اما خوب دانشجوهای دیگر چندان از من خوششان نمی آمد. البته نه همه اما اکثریت از من بدشان می آمد و از آنجایی که من با کسی دوست نبودم اوضاع بدتر هم بود. مخصوصا آن دو دختر کلاس که احساس می کردم دوست دارند سر به تنم نباشد. من واقعا کاری به کار کسی نداشتم اما دیگران بی خیال من نمی شدند. مخصوصا این اوضاع زمانی بدتر شده که ترم دوم ، نزدیک عید بچه ها تصمیم گرفتند کلاس ها را کنسل کنند و من از همه جا بی خبر سرکلاس حاضر شده بودم و استاد برای همه ی بچه ها به غیر از من نمره ی منفی قرار داده بود…