دانلود رمان کتی از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره دختری هست به اسم کتی که از طریق چت با پسری به اسم متین اشنا میشه و با هم قرار میزارن. عاشق هم میشن. کتی کار مهاجرتش درست میشه و میخواد از ایران بره و متین رو تنها بزاره و طی اتفاقاتی متین میمیره و کتی یه مدتی افسردگی میگیره و…
خلاصه رمان کتی
* با متین قرار گذاشته بودیم یه مدت کوتاه بیاد و دوباره برگرده همه ی کاراشو انجام بده و دیگه برای همیشه بیاد پیشم و از شر دلتنگی و دوری راحت بشیم کار اقامتشم درست شده بود و جفتمون ازین موضوع خوشحال بودیم اما احساس می کردم به مشکلی داره، یه چیزی جلوشو می گیره و دنبال بهانه اس که سفرشو بندازه عقب عشق و محبتش بیشتر از قبل شده بود و حتی حالت وسواسی پیدا کرده بود ساعت هایی که می دونستم به وقت ایران نصفه شب و باید خواب باشه بهم زنگ می زد و می گفت “خواب بد دیدم و نگرانت شدم. تا اونجایی که
می تونستم بهش دلداری می دادم و سعی می کردم آرومش کنم می گفتم “این حالتا از اثرات دلتنگیه و با اومدنت همه چی درست می شه عزیزم” حتی باربدم که یکی دوبار باهاش تلفنی حرف زده بود اینو احساس کرده بود و میگفت” متین چرا اینقدر پریشونه؟ خود منم از حالتاش یه چیزایی فهمیده بودم و مدام دلشوره .داشتم نسبت به حسش هیچ شکی نداشتم و از همیشه بیشتر می دونستم دوسم داره اما احساس می کردم یه چیزی داره از درون می خورتش و نمیخواد بروزش بده تو این بین روزایی هم بود که غیبش می زد و چندین ساعت ازش بی خبر می موندم.
تا اینکه دوباره پیداش میشد و بیشتر اوقاتم کارای شرکتشو بهونه می کرد. چند روز مونده بود به اومدنش و زنگ زده بود ازم بپرسه چه چیزاییو میخوام. سعی می کرد صداشو سر حال نشون بده و خیلی عادی گفت: قبل از پروازش به کانادا چند روزم باید بره آلمان برای یکی از کارای شرکت. اما برای من نمی تونست فیلم بازی کنه این کسی که داشت پای تلفن با من حرف میزد متینی نبود که من می شناختم دیگه صبرم تموم شده بود و نمی تونستم خودمو گول بزنم. باید می فهمیدم چه مشکلی داره تو اون مدت خیلی از لحاظ روحی بهم فشار اومده بود…