دانلود رمان معجزه دستانت از نازنین اسدپور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با صدای فریاد بلندی که توی محیط بیمارستان پیچید سیخ سر جام ایستادم! از کجا میومد این سر و صدا ؟ بچهام متوجه شده بودن که با تعجب به همدیگه نگاه می کردن. ناگهان همه با سرعت به طرف صدا حرکت کردیم ! با دیدن یه مرد قد بلند که جز آشفتگی و نگرانی هیچ چیزی از چهرش معلوم نبود کمی تعجب کردم، ولی سریع به خودم اومدم! از این نوع افراد زیاد دیده بودم! جنون وار فریاد میزد و پرستار ها به زور گرفته بودنش..
خلاصه رمان معجزه دستانت
من نمیدونم مسیح اون موتور رو برای من آماده میکنی خدا شاهده اگر تا شب پیش من نباشه میام اونجا، دهنت رو برات مورد لطف و عنایت قرار میدم. بسه دختر، اصلاً میخوای موتور خودم رو بیارم. نه فقط برای خودم لج نکن دیگه الان اینجا نیست. اصلاً نمیخوام امروز خودم میرم میگیرمش. اصلاً امروز چرا الان آماده میشم، خداحافظ معجزه نک…. گوشی رو روش قطع کردم و با حرص رفتم سراغ کمد یه سرهمی بیرون آوردم و تنم کردم و با مینی اسکارف پوشیدم.
آرایش هم کردم و بعد …یه کفش اسپرت هم پا زدم از در زدم بیرون. ساعت ده صبح بود و از صبح بیرون نیومده بودم. از آسانسور خارج شدم و تا خواستم در رو باز کنم صدای مردی از پشت سرم بلند شد. این ساعت از روز کجا دختر جون اخمام رو نرم توی هم کشیدم. همینم مونده بود جواب این پیری رو هم بدم. چقدر از نگاه مغرور و پر از تحقیرش متنفر بودم. مفتشی یا رئیس این عمارت ؟ به وضوح دیدم که مات شد. تک ابرویی بالا انداختم و از عمارت بیرون اومدم…
تا در رو باز کردم با ماشین مسیح رو به رو شدم لبخند پیروزی زدم و سوار شدم. مثل میر غصب نگام میکرد. سلام سلام، میبینم که فهمیدی رییس کیه تا خواست چیزی بگه پیشدستی کردم و گفتم: دیشب کلی بوکس کار کردم، الان عجیب دلم میخواد رو یکی خالیش کنم. نطفش باز نشده بسته شد. میدونست که این حرفم رو باید یه تهدید در نظر بگیره. چه خبر دیگه حالت چطوره ؟ من که دو هزار مرتبه برات توضیح دادم. من که خوبم ولی شما هنوز تو فاز قهری همیشه گفتم بدم میاد کسی خر فرضم کنه. از همون اول گفتم اگر تو رابطه دوستانمون دروغ باشه دیگه خداحافظی؛ولی چه کنم که عزیزی برام.