دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه میگن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من میگم دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند سالهی عوضی نخبهس که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن…. حالا… این قناری خفن سیکس پک دار قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم میخوانش از شانس خوب یا بد پسر عموی مزخرف منه!
خلاصه رمان کد آبی از مهدیه افشار
توی ماشین در حالی که تو خیابون ها بدون مقصد خاصی دور خودمون میگردیم آوا سکوتش رو نمی شکنه و گوشی هامون هنوز دارن زنگ میخورن.نگاهم میخ به گوشیم که عمو داره زنگ میزنه و با پوفی که میکشم صفحه اش رو برمیگردونم صدام رو با سرفه ای صاف میکنم و پیش قدم میشم. – شام خوردی؟ جواب نمیده! این سکوتش یعنى الآن قهره؟ چه جالب! روی فرمون ضرب میگیرم پشت چراغ قرمز روی ترمز میزنم و دوباره میگم: – یه رستوران میشناسم اینورا غذای دریایی خوبی داره دوست داری؟ همچنان ساکته و بدون نگاه کردن به من زل زده.
به خیابون های خیس از بارون. گوشه ی ابروم رو میخارونم و بعد از سبز شدن چراغ راهنمایی پام رو روی گاز میذارم. – کجا می ری؟ حداقل برسونمت خونه… نفسش رو با آه بیرون میده اوه بالاخره به علائم حیاتی از خودش نشون داد کم کم داشتم نگرانش میشدم. توی خیابون بی هدف می چرخم چشم میگردونم دنبال اون رستوران دریایی و بعد از پیدا کردنش نیشخند میزنم: پیداش کردم. به سمت پارکینگ رستوران میرم که بالاخره سکوتش رو بالاخره میشکنه همچنان بدون نگاه کردنم! – من پیاده نمیشم، شما اگر گرسنتونه خودتون برید.
سرجام سیخ میشینم نگاهم نمیکنه اما من بهش چشم غره میرم. _یعنی چی پیاده نمیشم؟ باهم میریم شاممونو میخوریم و راجع به اتفاقات امشب حرف میزنیم. بالاخره نگاهم می کنه با اشاره ای به شومیز دکمه دارش جواب میده:- من با این وضع نمیتونم بیام وسط به عده آدم غریبه آقای دکتر! شما بفرمایید. بدون حرف توی همون طبقه ای که هستم، پارکینگ طبقاتی رو در میزنم از سراشیبی پایین میرم و از اونجا خارج میشم. _باشه ولی باید راجع به امشب حرف بزنیم خانم جوان. کوتاه نگاهم میکنه: -چه حرفی؟ فرمون رو محکم توی مشتم فشار میدم…