دانلود رمان موج نهم از نیلا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گیسو و دوستانش که دندونپزشک های تازه کاری هستن، توی کلینیک دانشگاه مشغول به کارند… گیسو که به تازگی پدرش رو از دست داده، متوجه شده برادر بزرگش با یه وکالت، ارثیه پدریشون رو بالا کشیده و از ایران رفته… گیسو مونده و برادر کوچیکتری که مشکل کلیوی داره و باید عمل بشه… دکتر خرسند که دندونپزشک حاذق و خوش اخلاقیه و مسئول کلنیکه، به گیسو پیشنهاد میده صوری ازدواج کنن تا مشکل هر دو حل بشه ولی….
خلاصه رمان موج نهم
یک هفته ای میشد که همه چی به روال سابقش برگشته بود و تونسته بودم به کارهام سرو سامونی بدم… بخاطر غیبت های مکرر… بیشتر از قبل درگیر کلینیک شده بودم و سعی داشتم نبودن هام رو به گونه ای حیران کنم. هرچند در این میان احساس می کردم که همه چیز به مسیر تکرار شونده رو دارن طی می کنن که به کمترین تغییر… دچار شدند… مراجعه بیمارها با همون مشکلات همیشگیشون… عر عرهای بچه ها… قوانین و نکات که اساتید… خیلی روشون تاکید داشتن و یکسری برنامه هایی که مدام داشتن تکرار می شدن… و کاری از دست کسی ساخته نبود. جز تحمل کردن این روز مرگی
هایی که پشت سر هم می اومدن و می رفتن با سحر خیزی به موقع راحله امروز رو تونسته بودم مهمون ماشینش باشم و از گزند سرمای بی امون اول صبح در امان باشم… آخه کمتر پیش می اومد از این خوش خدمتی ها کنه و به دنبالم تا دم در خوبه امون بیاد… باید امروزو ممنون کسی می بودم که باعث زودتر بیدار شدنش شده بود… بعد از پیاده شدن از ماشین مسیری رو باید تا کلینیک قدم زنان طی می کردیم… هوا بیش از قبل سرد شده بود و سوز سرما بی رحمانه صورت هامون رو نوازش می داد… با سری رو به پایین… با فرو بردن دست ها در جیب پالتوم قدم هامو با قدم های راحله یکی کرده بودم…
صدای فین فین کردنانش نشون می داد شب سختی رو به خاطر سرما خوردگی گذرونده و ترجیح می ده در این لحظه ها در همون کار کار دیگه ای رو انجام نده تا سریع تر به یه مکان گرم برسه اما بر عکس اون امروزو خیلی دلم می خواست با کسی حرف بزنم… به شدت احتیاج داشتم اما با مراعات حال راحله به لب هام مهر خاموشی زده بودم و به مسیر پیش روم چشم دوخته بودم که با صدایی لبریز از لرز و خنده گفت: کی می رسد آن صبح که من صدایت بزنم تو بگونی جانا… یه تای ابروم با بهت بالا رفت و از گوشه ی چشم به لب های خندوب و نوک دماع قرمز شده اش خیره شدم. نیم نگاه خندونی بهم انداخت …