دانلود رمان افسون سبز از تکین حمزه لو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
صبا، دانشجوی رشته پزشکی است که در یک خانواده ثروتمند زندگی می کند. او سال آخر دانشگاه در حالی که دوره اینترنی (کارورزی) را میگذراند، در بخش اطفال بیمارستان با دکتر «فرید افتخار» آشنا می شود و با او ازدواج می کند. فرید از همان روزهای اول نامزدی رفتاری بدبینانه دارد و با تمام کسانی که به نحوی با صبا ارتباط داشتند، گلاویز می شود. او حتی اجازه نمیدهد صبا کار کند و ادامه تحصیل بدهد. صبا با کمک خواهرش، طرحش را در تهران میگذراند و فرید را راضی میکند که با کار کردن او موافقت کند، اما دوباره مسائلی پیش میآید که باعث بدگمانی فرید میشود….
خلاصه رمان افسون سبز
با گذشت سال های دانشجویی ام کم کم به این فکر می افتادم که نکند عیب و ایرادی دارم که دل به هیچکس نمی بازم کم کم تکلیف همه دختران همکلاسم روشن می شد به جز من و البته الهام و فرشته انگار به قول الهام، مثلث ما نفرین شده بود. آن روز ها، حداقل ماهی یکی، دو خواستگار در خانه مان را می زد اما من انگار شده بودم دختر شاه پریان که طلسم محبتم را فقط یک نفر می توانست بشکند و آن یک نفر هنوز پیدا نشده بود. همان روزها، خر خوانی نسیم هم نتیجه داد و رشته ی دندانپزشکی در یک دانشگاه خوب قبول شد. پدر و مادرم آنقدر خوشحال بودند که دوباره مهمانی بزرگی گرفتند و
همه را دعوت کردند. مادرم راه می رفت و خدا را شکر می کرد که هر دو دخترش رشته های خوبی قبول شده اند. با شروع کلاس های نسیم دوره ی کارورزی من هم در بیمارستان شروع شد دوره استاژری برای هر دانشجویی،دوره جدیدی در زندگی محسوب می شود و مطالب درسی ذخیره شده در این دوره نمود عملی پیدا می کند. این دوره حدود یکسال و خرده ای طول می کشید و بعد از یک امتحان دوباره یک دوره یکسال و خرده ای انترنی، فاصله ما با گرفتن شماره ی نظام پزشکی و دکترای عمومی بود. این دوره ها با اینکه با خستگی و کشیک و شب بیداری همراه بود اما تنوع و موارد خاطره انگیزش،
باعث می شد که برای هر کس زود طی شود. این دوره به چند بخش تقسیم می شد و هر گروه از دانشجویان یکی، دو ماهی در بخش های مختلف بیمارستان های دولتی و آموزشی وابسته و دانشگاه، طی می کردند. اوایل کار از بهبود هر مریض کلی ذوق می کردیم و گاهی حتی شیرینی پخش می کردیم و از مرگ هر بیمار، تا چند روز به قول معروف پزشکان دپرس و ناراحت بودیم و گاهی دختر ها به گریه می افتادند. کشیک های اولیه سخت و جان فرسا بود. تا صبح در آرزوی خواب راحت، پر می زدیم و صبح ها با رسیدن به خانه، خواب از سرمان می پرید. امتحان آخر دوره هم سخت و مشکل بود…