دانلود رمان این مرد ویران است از سناتور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
الیسیما سپهری؛ نوجوانی که نفرتش از سر بی مهری هاست و در پس این نفرت، از درونش انتقام فوران میکند. او دنبال یک راه حل است؛ شاید یک ورد که بتواند در عرض سه روز سام را نیست و نابود کند. فقط سه روز؛ سه روز لعنتی… و اما سام کیست؟ یک مرد ویران یا ویرانگر؟ الیسیما مقصر است یا سام؟ چه کسی ویرانگر است و چه کسی ویران شده؟
خلاصه رمان این مرد ویران است
من روی مبل نشسته بودم و نگاه متاسف البرز و صدای حرصی گوش خراش سام را تحمل می کردم: – تو خجالت نمی کشی واقعا ؟ من هر چی کوتاه میام تو پررو تر میشی الیسیما. می دونی وقتی ولدی زنگ زد گفت الیسیما نیست من چه حالی شدم ؟ تو چرا انقدر بی عقلی دختر؟ واقعا نمی فهمم چرا با اینکه شونزده سالته ؛ ولی مثل یه بچه ی شش ساله که بهش آبنبات ندادن رفتار می کنی؟! این هیچی، توی اون خیابون لعنتی کنار اون احمق عوضی چیکار می کردی؟ چرا اجازه دادی دستت رو بگیره؟ واقعا فکر کردی من باور کردم داشته ازت آدرس می پرسیده و تو هم مثل یه لیدی متشخص
داشتی جوابش رو می دادی؟ البته با اون موهایی که تو افشون می کنی و پالتوهای تنگی که می پوشی انتظار دیگه ای هم نمیشه داشت. من نمی فهمم لباس مدرسه چرا باید انقدر ” کوتاه باشه؟ هی الیسیما با توام !… نگاهش کردم و گفتم: – چی بگم؟ داشت آدرس می پرسید؛ همین! اینکه ذهن خلاق تو داره یه ماجرای اکشن می سازه، یه قضیه ی دیگست ! سام داشت از کوره در می رفت. دست هایش را آن چنان محکم مشت کرده بود که من به شخصه صدایش را شنیدم. شهلا با استرس گوشه ی آشپزخانه ایستاده بود و شربت بهارنارنج را بی وقفه، مانند یک همزن برقی، هم می زد و با نگرانی به سام نگاه
می کرد. اگر سن شهلا کمی کم تر بود، قسم می خوردم عاشق سام است. فقط مشکل این بودکه به گونه ای دایه ی سام محسوب می شد. سام با آن چشم های قرمز شده اش، شباهت بسیار قریبی به شخصیت های شیطانی در کتاب داستان ها یا انیمیشن های پرنسسی داشت. فقط یک بال سیاه کم داشت تا همه چیز تکمیل شود! نمی دانستم چرا خشمش را سر خودش خالی می کند؛ می توانست راحت بیاید و من را به قطعات ریزتر تقسیم کند؛ اما همان گوشه، با فاصله ی پنج متری ایستاده بود و حرص می خورد و دست هایش را مشت می کرد… صدایش هم که بالاتر از حد محدودی نمی رفت…