دانلود رمان فرجام آتش از مونا امین سرشت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دلارا دختری شیطونه که بعد از ۳ سال فاصله از دیپلم، وارد دانشگاه میشه و سعی میکنه با ورود ب دانشگاه گذشته و خاطرات تلخش رو فراموش کنه… اونجا پسری از همکلاسی هاش توجهشو ب خودش جلب میکنه پسری جذاب و محجوب و کم حرف به نام سروش و همین جذب شدن باعث میشه ک تلاش کنه تا بهش نزدیک و بعد از مدتی متوجه بشه که علت این مدل رفتارهای سروش اختلال اوتیسمه که البته سروش خیلی جزئی دچار این اختلال هست و همین باعث میشه که دلارا احساس مسئولیت بیشتری نسبت ب سروش پیدا کنه و علاقه اش نسبت بهش زیاد بشه…
خلاصه رمان فرجام آتش
کلید را در قفل در می چرخاند و کنار می کشد تا سروش قبل از او وارد خانه شود. همیشه زودتر از او، چراغ های خانه توسط سروش روشن می شوند چون طاقت تاریکی را ندارد. در را می بندد و ساک ورزشی شان را جلوی در آشپزخانه می اندازد تا در اولین فرصت لباس ها را داخل لباسشویی بریزد. مثل همیشه همزمان با باز کردن دکمه های پیراهن مردانه اش بلند می گوید: -لباس هاتو عوض کن، بیا شام. به آشپزخانه می رود و ظرف غذاهایی که همراهش بود را روی کابینت می گذارد. دست هایش را می شوید و
قبل از اینکه غذاها را توی بشقاب بکشد برای تعویض لباس به اتاق می رود. پیراهنش را که تا نیمه از تن درآورده دوباره سرجایش برمی گرداند و بی صدا بالای سر برادرش که روی تخت به پهلو غلتیده و چشم هایش را بسته می ایستد. همیشه این حالتش را دوست داشت، وقتی که فارغ از تمام شیطنت ها، بی قراری ها و مشکلاتی که داشت، خسته یک گوشه دراز می کشید و چشم هایش را روی هم می گذاشت. دست هایش را زیر سرش می گذاشت و نفس های آرامش نشان می داد طوفان فروکش کرده و سیاوش
می تواند نفس راحتی بکشد، اما این تازه اول ماجرا بود. پای تخت، روی زمین می نشیند و موهای لخت و سپاه او را که حالا به خاطر برگشتن از استخر، صاف تر و بی حالت تر هم شده از روی پیشانی نم دارش کنار می زند و نگاهش به سمت دریچه ی کولر کشیده می شود که یادش رفته بود آن را روشن کند. چه طور خوابش برده وقتی همین چند دقیقه پیش توی ماشین داشت از گرسنگی گله می کرد و حالا هم تنش به خاطر گرما این طور به عرق نشسته. احتمالا ” باز هم در خسته کردنش زیاده روی کرده، سری تکان می دهد و ….