دانلود رمان جدال آفرت و آتش از سارا رایگان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آفرت دختری از تبار نسل تافته جدا بافته است که در بدترین شرایط توانست خودش را نجات بدهد و برای انتقام سر دوراهی قرار میگیرد،دختری که در حال وهوای اولین مرد زندگیش است و در این میان مرد دیگری هم وارد زندگیش می شود، رمان آفرت داستان چند زن ومرد را می گوید که هرکدام به نحوی به آفرت مربوط می شوند،جدال میان۳ضلع یک مثلث…
خلاصه رمان آفرت و آتش
روبروی پنجره اتاق کارش ایستاده بود به بیرون نگاه می کرد ساعت از ۱۲ ظهر گذشته بود، اواسط اذر ماه بود و دانش اموزانی که از مدرسه خارج می شدند با همهمه و خنده های بلند به دنبال یکدیگر می دویدند. در بین آن دانش اموزها نگاهش متوجه دختر دبیرستانی چاقی شدکه با همکلاسی هایش صحبت می کرد. چهره اش از فاصله طبقه پنجم به خوبی مشخص نبود اما جثه اش تلنگری بود برای یاد اوری خاطرات گذشته… وای مامان امروز خودمو وزن کردم ۳ کیلو کم کردم باورت میشه.
مامان مریمش مثل همیشه که از دست رژیم هایم تلف میشد گفت عزیزکم تو که چاق نیستی ماشالله قدت بلند و استخوان بندیت درشت. چرا اینقدر خودت رو زجر میدی اما آفرت که گول حرف های مادرش را نمی خورد، تنها به وزن ایده ال رسیدن فکر می کرد ان ۳ کیلو وزنی که کم کرده بود بیش از اندازه خوشحالش کرده بود طوری که می توانست کل روز را فارق از تمام مشکلات اطرافش خوشحال باشد. اما تنها چندساعتی نگذشته بود که با پوزخند مسعود روبرو شد که با تمسخر گفت: به نظرم ۳ کیلو چاق شدی نه لاغر.
همین یک جمله کافی بود برای ۲۴ ساعت گوشه گیریش. دختر حاضر جوابی که هیچکس حریف زبانش نمیشد اما عجیب در برابر مسعود سکوت می کرد. مگر قاعده عشق این نیست که معشوق بگوید و عا شق تنها گوش کند و آفرت این قاعده را به خوبی فرا گرفته بود. باصدای منشی که چند بار صدایش زده بود به حال برگشت و روبه منشی که قد کوتاه وهیکل نسبتا چاقی داشت و همیشه صورتش را مثل دخترهای بندری ارایش می کرد با جدیتی که همیشه در صدایم بود گفتم کاری داشتی…