دانلود رمان عذاب تاوان از رقیه جنگلی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
به دنبال این نبود ک بفهمد آیا این عشق دوطرفه است یا نه. فقط میتوانست به نقل از گوته بگوید: دوستت دارم، آیا به تو ربطی دارد؟
خلاصه رمان عذاب تاوان
دوست رها میدید و بی توجهی های او دلش را مچاله میکرد. کجا بری؟ هنوز از پارتی مونده ها…! مانتو و شالش را از تنش گند و به خدمتکار در حال گذر داد و اجازه ی حرفی به رها نداد و او را کشان کشان برد تا با دوستان جدیدش سرش گرم شود. اوه واقعاً تسلطت قابل تحسین!
به شیرین که در حال تعریف از رها بود، نگاه کرد و توجهش به او جلب شد؛ کنار لبش زخم بزرگی وجود داشت و حتی با آن همه آرایش هم پنهان نشده بود.
مرسی؛ اما من میخوام برم خسته ام. فاطمه که پافشاری اش را دید با «نه» محکمی، آبمیوه را به سمتش گرفت و با چشمک سرش را تکان داد و به سمت سن اشاره کرد دخترها فقط در جایشان تکان میخوردند و پسرها با سوء استفاده دستمالی شان میکردند. صدای کرکننده موزیک به رقص وادارشان می کرد. بعد از نشستن کنار شیرین موبایلش را برداشت و با دیدن پیامی از مسبب ترسهایش تعلل کرد؛ بهتر بود این مزاحم را بلاک میکرد. از دخترهای سرکش خوشم میاد.
منظورش چه بود؟ نفس عمیقی کشید و با مسدود کردن شماره موبایلش را روی میز گذاشت ویلای بزرگی بود. آن قدر که دویست نفر در آن هم را بمالند…! نشستن فردی را کنارش حس کرد؛ سری برگرداند…و با دیدن ایمان ابرویی بالا انداخت این همه جا چرا کنار او؟ حرف زدن سخت بود و صدا به صدا نمیرسید. رزیتا با کنجکاوی چیزی را از مبین میپرسید و او هم در گوشش جواب میداد بوی چوب بازهم بین آن همه بوی گران قیمت شامه اش را نوازش داد عطرش را از کجا میخرید الاد و مرغ…